اسب سفید!
فضای جلو پنجرهام در اشغال یک اسب سفید است
من او را میبینم و او پشت به من دارد
با برگستوانی از یخ
و سمهایی که بر روی زمین شناورند
تا داستانی سرانجام به انجام برسد
من نیز وقت پرواز جامهای از یخ خواهم داشت
با قصههایی در دلم که هرگز منجمد نخواهند شد
قصۀ مردمانی که فرصتهایشان به تاراج رفت
و هیچ توان گفتن نداشتند
مانند شقایقها که هیچ نمیگویند
هنگام پرپرشدن
3 شهریور 89
--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir