روزنوشت
پیش از آغاز رسمی نگارش روزنوشت، دو کامنتی را که در چند روز گذشته در سایت مکتوب آقای دکتر مهاجرانی درباره‌ی داریوش مهرجویی و صادق هدایت گذاشته‌ام در این جا می آورم تا دستم گرم شود!

دوست گرامی سلام،
صرف نظر از اینکه هرکدام از اهالی هنر نقشی در زمینۀ هنر خود دارند، باری را نیز بردوش می کشند که کمتر به زبان می آید و یا کمتر کسی آگاهانه به آن توجه دارد: هنرمندان با حضور خود در این خانه، آن را خودی می کنند و با همین حضور کمرنگی که دارند، هرگز نمی گذارند که حلقه های گمشده، سبب گسیختن زنجیر زرینی باشند که ما را به نام یک ملت به یکدیگر می بندد و می پیوندد.
از نویسندۀ گمنام امیرارسلان نامدار تا جواد فاضل و حسینقلی مستعان گرفته و تا گلشیری ها و از نقالی ها و روحوضی ها گرفته تا تاترهای خیابان لاله زار و تا جعفری ها و اسکویی ها و از نخستین فیلم ایرانی گرفته تا مهرجویی ها و کیمیایی ها و کیارستمی ها و از صنعتی زادۀ کرمانی گرفته تا پرویز تناولی ها، همه و همه پاسداران حلقۀ زرین پیوند ما با یکدیگرند و و سرزنده نگه دارندگان این حس که خانه خانۀ خودیست و در هرکجایی از دنیا هم که به سر می بری دل نمی کنی از این خانۀ خودی.
یادشان گرامی و حرمتشان افزون!
با فروتنی

دوست عزیز با سلام،
من چون خود دستکی بر قلم دارم، ذهنم همیشه با فکر دیگری هم مشغول بوده است:

بی آنکه بخواهم به بزرگی متقدمان دستبرد بزنم، می خواهم بگویم که ما در پرداختن به این بزرگواران به قدری راه اغراق پیش کشیده ایم که هرگز به درستی متوجه نشده ایم که اخلاف آن ها را ندانسته، کم و بیش در زیر دست و پا له کرده ایم. تردیدی نیست که صادق هدایت و جمالزاده و بزرگ علوی و چوبک از پیشگامان محترم ما هستند، ولی تردیدی هم نیست که پرداختن ناگسسته به اینان، جفای بزرگی است در حق بسیاری از نویسندگان پس از این ها. واقعا چنین می نماید که سوزن گرامافن گیر کرده است...
با فروتنی

Labels: