300

 

آهنگ آن را داشتم که برای بی اعتنایی به تهیه کنندگان فیلم 300، که متاسفانه خود ایرانیان هم با نشان دادن حساسیت خود بر گرمی بازار آن افزوده اند، چیزی در پیوند با آن ننویسم. اما سرانجام برخی از دوستان از پایم انداختند.

پیداست که آدمی همیشه از نگاه به دور از انصاف دیگران به خود آزرده و رنجور می شود. تا چه رسد به برداشتی نادرست از میهن آدمی.

 

اما:

پیشنهاد من به هم میهنان آزرده ام این است که اگر ایرادی به فیلمی آمریکایی دارند، این ایراد را، با نگاهی گسترده تر، جدا از شیطنت ها و جدا از شیوۀ زندگی آمریکایی، متوجه تمامی صنعت سینمای در مجموع تجاری و به اصطلاح بازاری آمریکا بکنند. در صنعت سینمای آمریکا کم نیستند شخصیت های آمریکایی و جهانی که صرفا برای تفریح مشتریان سطحی نگر آمریکایی به استهزاء گرفته شده اند. حتی به پیامبر جهان مسیحی و روحانیان و کشیشان این دین بارها با نگاهی مسخره نگریسته شده است و شخصیت های اصلی بسیاری از فیلم های کمدی آمریکایی کشیش ها و اسقف ها بوده اند. این اواخر دیدیم که چگونه رئیس جمهور آمریکا سکۀ یک پولی تر شد...

 

واقعیت این است که صرف نظر از معدود فیلم های خوب، آمریکایی در هنر سینما بسیار بداخلاق است. کم نیستند سریال های بی ارزش و فیلم های ترسناک به دور از حقیقت که در درون آمریکا هواداران بی شماری دارند. از همین روی است که جای آمریکا در فستیوال های هنری جهان چندان پر نیست و ناگزیر، خود گردانندگان صنعت سینما در آمریکا، با هزینه ای گزاف با برپایی اسکار، به خود جایزه می دهند و به به و چه چه راه می ادازند...

 

اینک موضوع  یکی از این فیلم های مبتذل و بازاری، که در داخل آمریکا مخاطبان ساده لوح بی شماری دارد، گوشۀ قبای ما را گرفته است... ما می گوییم هر که با مادر خود بی ادب باشد، با دیگران چه ها می کند... همین چند روز پیش دیدم که بوش را عمل کرده اند و او پس از عمل درازگوش شده است... و صدای هیچ آمریکایی هم به اعتراض بلند نشده است.

 

من نمی گویم که نسبت به نگاه آمریکاهی بی تفاوت باشیم. بلکه پیشنهادم این است که این قدر آب به آسیاب دشمن فرضی نیاندازیم. به ویژه اگر برآنیم که فیلم 300 فیلمی سفارشی از سوی دشمنان ایران است. بگذاریم، با بی اعتنایی ما، تیر سفارش دهندگان به هدف نزدیک نشود.  

البته اگر این فیلم یونانی می بود، نگاه ما به آن می توانست متفاوت باشد.

و در این میان، برای فاصله نگرفتن از انصاف، فراموش نکنیم که ماهم گاهی دامن از دست می دهیم و به جای دشنام به سیاست آمریکا، هرروز با میلیون ها گلو، به همۀ آمریکایی ها ناسزا می گوییم.

واقعیت این است که لئونیداس شاه اسپارت همپایۀ آریوبرزن خودمان است. او هم در ترومپل جلو ارتش مهاجم ایرانی ایستاد و مانند آریوبرزن قهرمانانه در راه میهن جان سپرد. این داستان برای یونانیان تقریبا به افسانه ای حماسی و شاهنامه ای تبدیل شده است و اشکالی هم ندارد. اما این هم واقعیت است که سینمای بازاری آمریکا هم عادت به   امیرارسلان های  نامدار و مادر فولادزره های  خود دارد. و به سخن کوتاه سینمای آمریکا سینمای آمریکاست. با همۀ کاستی های نابخردانۀ خود...

 

اطمینان داشته باشیم که در هیچ کجایی، حتی در آمریکا، انسان باشعور فیلم 300 را، مانند هزاران سریال، فیلم و کارتون آمریکایی جدی نمی گیرد.

بیاییم اگر سینه ای برای چاک دادن داریم، خود نگهبان و پاسدار فرهنک ملی و یادگارهای میهنی خود و میراث نیاکانمان باشیم و چنین نباشد که حتی حشرات و گیاهان ما را دیگران شناسی کنند و خودمان به هر جنبنده ای نگوییم «جوجو» و به هر روینده ای «علف»! بگذریم از این که هنوز دانشجویان ما و استادان ما چشم به دست باستان شناسان و باستان نگاران بیگانه دوخته اند...

فیلم 300 آبروی ما را نمی برد. آبروی ما وقتی به خطر می افتد که برای شناختن امانت های نهفته در خاک این میهن نیازمند دیگرانیم...

 

با فروتنی

پرویز رجبی

 

 

Labels: