روزنوشت


 

یک پیشنهاد ساده به مناسبت روز سیزده

 

... ما ایرانیان همواره ناگزیر و ناچار از دروغ گفتن به حد اقل یکی از گروه های زیر هستیم:

اعضای درجۀ یک خانواده، همسران، اعضای فامیل، دولتیان، یاران و دوستان، شریکان مالی، همکاران، هم شاگردی ها، آموزگاران و استادان، همسایگان، کاسبان محله و....

بدون دروغ ادامۀ زندگی برایمان محال است. خوب می دانیم که اگر راست بگوییم از چشم ها می افتیم و بسا که سکۀ یک پولی می شویم...

و حقیقتی دردناک است که خیلی از پیرامونیان ما و دولتیان و روسای ما صمیمانه از ما انتظار دارند که به آن ها دروغ بگوییم تا مواخذه و تنبیه نشویم...

و اغلب نصیحت می شویم که با گفتن و فاش کردن مکنونات واقعی قلب هایمان به دیگران، خودمان را در معرض خطر قرار ندهیم...

... صداقت ما، اغلب سادگی و حماقت ما تلقی می شود و اغلب به صراحت به گفتن دروغ مصلحت آمیز تشویق می شویم...

... خلاصه این که بخش عمده ای از زندگی ما در گرو دروغ ها (و چاپلوسی ها) و مصلحت اندیشی های ما است!

خوب، تحت این شرایط امیدی ندارم که این روزنوشت از نظرهای صادقانۀ زیادی برخوردار باشد...

ولی می خواهم نومید نباشم و پیشنهاد کنم، دست کم این روزنوشت را بیش از یکبار بخوانید! شاید بتوان دروغ را منحصر به روز سیزده کرد!

 

با فروتنی

پرویز رجبی

Labels: