عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران برتو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد، تو برو خود را باش
هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند، چه هشیار و چه مست
همه جا خانۀ عشقست چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکده ها
مدعی گر نکتد فهم سخن، گو سر و خشت
Labels: روزنوشت

