روزنوشت


توانا بود هرکه دانا بود...

 

این روزها رویکرد چشمگیر به فردوسی و شاهنامۀ او و ما ایرانیان مرا سخت به یاد نخستین باری انداخته است که با نام فردوسی آشنا شدم.

در کلاس اول دبستان و ماه های آغاز کلاس دوم در گوشۀ تابلو مدرسه ام که بزرگ تر از قدم بود می خواندم: «توانا بود هرکه دانا بود»، که نه معنای آن را می دانستم و نه کنجکاویم چندان بود که از کسی چیزی بپرسم. اما در همان کلاس دوم کم کم متوجه شدم که این نوشته در گوشۀ کتاب درسیم و در روی جلد برخی از دفترهایم نیز آمده است.

پس از گذشت چند ماه دیگر، گویا نزدیکی های ثلث سوم کلاس دوم بود که هم به معنی این نوشته پی برده بودم و هم دانسته بودم که هزار سال پیش شاعری به نام فردوسی آن را سروده است. و شعرهای بسیاری دیگر را.

پیداست که دیگر دانش آموزان هم سن من هم چند ماه زودتر یا دیرتر از من با نام فردوسی آشنا شده بودند...این آشنایی خیلی آسان انجام گرفته بود. و امروز این باور را دارم که در هیچ کجایی از گیتی، کودکان هفت هشت ساله شاعری هزار ساله را از میهن خود نمی شناسند و نیم بیتی از سروده های او را ازبر ندارند.

و امروز افسوس می خورم که چرا این نیم بیت از تابلوهای آموزشگاه ها و روی جلد کتاب ها تبعید شده است...

 

با فروتنی

پرویز رجبی


Labels: