خبری از پیرامون خودم


سده های گمشده



چند روز بود که سرانجام دو جلد از مجموعۀ ده جلدی «سده های گمشده» از چاپ درآمده بود، اما تا دیشب به خاطر درگیری ناشر (پژواک کیوان) در نمایشگاه کتاب، به دست من نرسیده بود. اینک برای آشنایی خوانندگانم پیشگفتار جلد نخست را در این جا می آورم:


می خواستم هزاره های گمشده را، که نگاهی کوتاه اما همه جانبه به تاریخ ایران باستان داشت، با افزودن تاریخ دورۀ اسلامی به آن، تا پایان فرمانروایی قاجارها ادامه بدهم. در حقیقت مانعی هم بر سر راه نبود. اما دوستانم رایم را زدند و خواستند که تاریخ ایران باستان را با تاریخ ایران دورۀ اسلامی در نیامیزم. من هم راه میانه را برگزیدم. پس نام کتاب شد سده های گمشده. سده های تاریخ نیز مانند هزاره های آن گمشده هستند. یا دست کم مانند پولی هستند که از سکه افتاده و دیگر رایج نیست. در سده ها نیز بیشتر رویدادها با اگر و اما همراه هستند. ما حق انتخاب رویدادها را نداریم و این تصویر مات و منقرض رویدادها است که در میدان دید ما قرار می گیرد.

صفحه های تاریخ ایران در دورۀ اسلامی کمی سریع تر از صفحه های تاریخ ایران باستان ورق می خورند. سده ها تا حدودی جای هزاره ها را می گیرند. اما گمگشتگی همچنان نقش آزاردهندۀ خود را حفظ می کند. برای من سرگردانی داریوش سوم و یزدگرد سوم به همان اندازه در هزارتوهای تاریخ گم شده اند که سرگردانی سلطان جلال الدین خوارزمشاه یا لطفعی خان زند. همچنین از چگونگی نبرد چالدران به همان اندازه بی خبرم که از چگونگی نبرد گوگمل. و حجاران نگارۀ فتحعلی شاه قاجار در جنوب تهران همان قدر بیگانه اند که حجاران نگارۀ اردشیر در فیروزآباد.

امروز هیچ گردنی نمی تواند درد گردن شاه سلطان حسین صفوی را زیر تیغ محمود افغان احساس کند. زهر قتل عام نیشابوریان به دست مغول ها و یا دهلویان به دست نادرشاه گرفته شده است. یا به عبارت دیگر گم شده است. حتی برخی از رودها خشک شده اند و دل کوه ها را شکافته اند و راه ها را برای این که کوتاه تر کنند جا به جا کرده اند. راه های کهنسال بی عبور افتاده اند و یا گم شده اند. دیگر راه تاریخی هیچ مرد تاریخی را نمی توان پیدا کرد. کمر پل دختر در شکاف قافلانکوه شکسته است. حتی دروازه قرآن شیراز را توی ویترین گذاشته اند و تنها برای نمایش تیمارش کرده اند! سر سلطان حسین صفوی، همچون سوزنی که پیراهنش را با آن می دوختند، گم شده است.

در این کتاب آهنگ آن را دارم که در حد توانایی به هویت این گمشده ها نزدیک تر شوم. برآنم که به دنبال هزاره های گمشده که در پنج جلد منتشر شد، حاصل بررسی های سی سالۀ خود را در تاریخ دورۀ اسلامی به تقریب در ده جلد تالیف کنم. هدفم در اختیار قرار دادن تاریخ تحلیلی دورۀ اسلامی ایران در یک مجموعۀ به هم پیوسته و روشن است که تاکنون جز به اختصار تالیف نشده است. هدفم پرکردن جای خالی چنین تاریخی برای دانشجویان و علاقه مندان به تاریخ است، با گزارش همۀ خاندان ها و سلسله های فرمانروا بر ایران و جا به جا نقش فرهنگی و مدنی آن ها.

در این اثر از تکیه بر جنگ ها و منازعات که در مجموع المثناهای ملال آور یکدیگرند پرهیز می شود. برخلاف شیوۀ تقریبا معمول سنتی، گفت و گوی مدنی ایرانیان با خود و بیگانگان جای ویژه ای را به خود اختصاص خواهد داد. سهم و نقش فرهنگ و تمدن ایرانی، به دور از شایبه های معمول و به قدر نیاز خوانندۀ علاقه مند به تاریخ، متبلور خواهد بود. برای نمونه تاریخ غزنویان دیگر منحصر به لشکرکشی های تامین بودجۀ سلطان محمود غزنوی به هندوستان نخواهد بود. در این جا تاج پرزیور حکیم ابواقاسم فردوسی است که خواهد درخشید و یا در دورۀ سامانی مانند رودکی گمشده، از جوی مولیان خواهیم گذشت و در چشم انداز پیرامون در پی تصویر ماتی از خِنگ او خواهیم بود!... و به یاد خواهیم داشت که چشمان او به خوبی چشمان ما نمی دیده است.

پس ادب و هنر و همچنین نامداران فرهنگی هر زمان و دوره ای در همان زمان و دورۀ خود معرفی خواهند شد، تا امکان نزدیک شدن به آن ها بیشتر فراهم آید. یعنی به دنبال فارابی تقریبا در همان روزگاری که گم شده است خواهیم گشت، نه فقط زمانی که در حال پرداختم به مداین گمشده هستیم.

همچنین این اثر کوشش خواهد کرد تا زمینۀ آشتی خوانندۀ ایرانی با تاریخ را فراهم آورد. و همچنین سعی می شود تا در حد ممکن از کسالت بار و ملال آور بودن سنتی تاریخ، که منجر به برداشت ها و دریافت های کلیشه ای و یا فردی می شود، کاسته شود. چاشنی نردیک شدن به این هدف می تواند اشتهای بسیار کور ایرانیان را به مطالعه بیدار کند و زمینه را برای آشتی با مطالعه فراهم آورد. ما اغلب به تاریخ هزاره ها و سده های گمشده، از پنجرۀ مسؤلیت های گمشده نگریسته ایم.

در این کتاب جای ملاحظات چاپلوسانه هم خالی خواهد بود و اگر نوشتن مطلبی به صلاح نباشد، از نوشتن آن مطلب خودداری خواهد شد، تا نیازی به استفاده از لطایف و حیل نباشد. خواننده خود جا به جا بیزاری از تحریف و چاپلوسی را درخواه یافت.

در سده های گمشده نیز مانند هزاره های گمشده، برای ایجاد ارتباط با خواننده و تنها نگذاشتن او، جا به جا حاشیه هایی بر تاریخ خواهم نوشت. این حاشیه ها، مانند صحنه های بی شایبۀ پشت نمایش، با زبان صریح خود و مستقل از رویدادها، کوششی برای یافتن زبانی مشترک و فراهم آوردن زمینه هایی مناسب برای حل مسایل خواهند بود. افزون براین، هرگاه مطلبی درخور تامل در منبعی بیابم، چکیده ای از آن را تحت عنوان زنگ تفریح خواهم آورد. این مطلب در حالی که مربوط به گزارش پیش از خود است، به راحتی می توان از آن صرف نظر کرد. اهمیت بیش تر در استثنایی بودن مطلب است. و این خاصیت را هم دارد که ممکن است درنگی همراه با شگفت زدگی به همراه داشته باشد.

یک یادآوری ضروری دیگر که مربوط به ترتیب مجلدات این کتاب است و دیگر هیچ! اگر آغاز تاریخ ایران را، که دوباره ایرانیان به طور مستقل حکومت می کنند، پس از دورۀ برزخ طاهریان بدانیم، جلد نخست سده های گمشده را با پایان گرفتن فرمانروایی نیمه مستقل طاهریان، با هر حجمی که در اختیار گرفته باشد، خواهیم بست. به این ترتیب تا برآمدن دورۀ صفاریان در نیمۀ سدۀ سوم هجری، نگاه ما به ایران بیشتر از دربار خلفای بنی امنیه و بنی عباس خواهد بود. از آن تاریخ به بعد است که از درون ایران به بیرون از مرزهای آن توجه خواهیم کرد.

از اسماعیل جعفری که چاپ این کتاب را به عهده گرفته است سپاسگزارم. به همسرم لیلی هوشمندافشار و پسرم سام که هردو دست راست من در این تالیف هستند مدیونم. و آگاهم بدون ویراستاری صمیمانۀ مهدی نوری این کتاب نمی توانست شکل کنونی خود را داشته باشد.

اما از گفتن این نکته پرهیزی ندارم که پس از هزاره های گمشده توان نوشتن این دوره از تاریخ ایران را عطاءالله مهاجرانی در من آفرید.


پاییز 1384

پرویز رجبی


Labels: ,