روزنوشت

امروز از خودم پرسیدم


به گمان، دغدغۀ آزادی باید عمری به طول عمر بشر داشته باشد. در هر روزگاری به تفسیری. در این میان پیدا نیست که سنگ و چماق، نخستین اسلحۀ بشر، نخست برای هجمه ساخته شد یا دفاع. اما شاید بتوان بت پرستی را تبلور دغدغه برای رهایی و آزادی به شمار آورد. حرف تازۀ پیامبران همسو کردن بت پرستان بود. و چه نیکو. دین که همان درون است، از کردار نیک و پندار نیک و گفتار نیک آیین زرتشت تا ندای برابری و برادری اسلام، همه و همه آهنگ آن را داشتند که بشر را از دغدغۀ آزادی برهانند.

... اما کلامی ها و فیلسوفان بیهوده کوشیدند تا با پیچیده و بغرنج کردن دین راهی میانبر بزنند! دین به همان گونه ای که آمده بود، اگر به تفسیرهای گوناگون نیالوده بود، بی تردید دغدغۀ انسان کمتر از آنی می بود که امروز هست.

گویا مرحم های عارفان نیز سود چندانی نبخشیده است. تفسیرها و قرائت های گوناگون راه تکامل درونی انسان را برای رسیدن به انصاف ناهموار کرد و از نو دغدغه آفرین شد.

آیا می توان از بازگشت پرشتاب انسان به نخستین باری که به مفهوم آزادی اندیشید تا به پیامبران رسید، جلوگیری کرد؟

پرسش من می تواند از سر نادانی باشد، اما حتما از سر دغدغه است.

 

با فروتنی

پرویز رجبی


Labels: