درست بنویسیم، درست بگوییم

فوق نه، فوق لیسانس

 
چند سال است که دامنۀ سایش زبان، نه به سبب روندی تکاملی، بلکه از سر تنبلی و بی توجهی به ارزش و نقش واژه ها و اصطلاح ها دامنۀ تازه ای پیدا کرده است.

به گونه ای روزافزون شنیده می شود که به جای «فوق لیسانس» با واژۀ «فوق» قال قضیه کنده  می شود. شاید اگر اصطلاح های «فوق دیپلم» و «فوق دکترا» را نمی داشتیم، می توانستیم با این ساده سازی کنار بیاییم. اما شاهدیم که پزشکان میل زیادی به داشتن «فوق تخصص» دارند و «کاردانان» هنوز دل از «فوق دیپلم» نکنده اند...

می بینم که اغلب کوشیده می شود تا با انداختن نگاهی به قد بالای مخاطب به درجۀ «فوق» او پی برده شود!

بهتر نیست که از قند پارسی بلور شفاف نبات بسازیم؟...

 

یادآوری:

یکی از خوانندگان در بخش پیشین، در پیامی لب به دشنام گشوده بود. این واکنش نه در چهارچوب این برنامۀ فرهنگی می گنجد و نه زیبندۀ قند پارسی است.

ما که از قدیم گفته ایم که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد!

شمشیر را نمی توان در هر مجلسی از روبست. شمشیر هم نیاز به کاربردی درست دارد!
فراموش نکنیم که داستان آرش کمانگیر را طوطیان شکرشکن پرداخته اند.

 

Labels: