پیام دکتر جلیل دوستخواه
پیام زیر را هم اکنون از استاد بزرگوارم دکتر جلیل دوستخواه دریافت کردم
 
درود
امروز آقای لقمان در پیامی، به متن سخنرانی شما در کانادا پیوند داده است. بسیار خواندنی و رهنمون وموی شکافانه و آموزنده است. دست مریزاد! دراین سخنرانی از جمله گفته اید:   «... می شنوم که تورانی ها را ترک می خوانند. تورانی ها را ترک پنداشتن و از آن اصطلاح پان تورانیزم را ساختن نمی تواند درست باشد و حتما در این برداشت ندانستن معنای توران تعیین کننده بوده است. واژه‌ي «توره» که ریشه‌ي توران است، واژه ای است اوستایی و سکایی به معنی لگام گسیخته و ناآرام (وحشی). قومی سکایی و باشنده‌ي ماوراء النهر، به خاطر هنجار خشن خود در رفتار، به این نام   شهرت  داشته است. شاید بتوان اشکانیان را برخاسته از میان همین قوم دانست. در هر حال امروز تقریبا همه‌ي دانشمندان در این نظر متفق القول هستند که تورانی ها یکی از اقوام ایرانی (آریایی) بوده اند.»

همان گونه كه نوشته ايد، نام "توران" (سرزمين) در اوستايي "تورَه" است. امّا نام قوم يا تيره هاي قومي ي نزديك به هم  و آريايي نژاد ِ ساكن  ِ آن سرزمين را "توئيريَه" مي گفتند (همچنان كه ايرانيان ِ "اين وَر  ِ آب" يا جنوب ِ "آمودريا / جيحون" را "ائيريَه" و سَرمَت ها يا سارامَت ها را "سَئيريمَه" مي ناميدند).

امّا اين "تُرك" خواندن "نورانيان" -- كه قوم گرايان و جدايي خواهان در اين روزگار، اين همه درباره اش هياهو مي كنند و آن را دستاويزي كرده اند براي پيش بردن ِ خواستهاي خود -- پيشينه اي دراز دارد و به روزگار ساسانيان مي رسد و برآيند ِ كوچهاي زنجيره اي ي ِ تيره هاي ترك تبار از جاهايي در شمال چين و آسياي شمال خاوري به آسياي ميانه (سرزمين و جايگاه كهن تورانيان) بوده و در نگرشي بيروني و بي دقّت به ساكنان تازه ي اين منطقه و بر اثر  ِ اينْ همانْ پنداشتن ِ آنان با تيره هاي توراني ي باستاني ي ساكن در اين ناحيه، پديدآمده است و سپس، از ادب و فرهنگ عصر ساساني به ادب و تاريخْ نگاري ي نخستين سده هاي پس از اسلام رسيده كه پشتوانه ها و خاستگاه هاي شاهنامه ي فردوسي هم در شمار آنها بوده است.

از همين روست كه در سرتاسر شاهنامه، براي ناميدن ِ آن تيره هاي قومي ي باستاني، بيشتر از همين واژه ي سپس رايج شده ي "ترك" بهره گرفته شده است و شايد نسبت ِ كاربُرد ِ "ترك" به "توراني" 10 به 1 باشد.

در روايتهاي نقّالان، كار از اين هم فراتر رفته است و گاه كه سخني از پهلواني توراني نقل مي شود، به همين زبان تركي ي رايج شده در آذربايجان است و سپس ترجمه ي آن به فارسي مي آيد. لابُد نقّال به زَعم خود مي خواسته است كه فضاي نقل و كيستي ي نقشْ ورزان ِ نقلش را هرچه واقعي تر جلوه دهد.

به همين يادآوري بسنده مي كنم. در اين باره، در يادداشت هاي ويرايشي ي شاهنامه ي نقّالان، به گستردگي ي بيشتري خواهم نوشت.

شادكام باشيد.

بدرود
جلیل
 

Labels: