همان گونه كه نوشته ايد، نام "توران" (سرزمين) در اوستايي "تورَه" است. امّا نام قوم يا تيره هاي قومي ي نزديك به هم و آريايي نژاد ِ ساكن ِ آن سرزمين را "توئيريَه" مي گفتند (همچنان كه ايرانيان ِ "اين وَر ِ آب" يا جنوب ِ "آمودريا / جيحون" را "ائيريَه" و سَرمَت ها يا سارامَت ها را "سَئيريمَه" مي ناميدند).
امّا اين "تُرك" خواندن "نورانيان" -- كه قوم گرايان و جدايي خواهان در اين روزگار، اين همه درباره اش هياهو مي كنند و آن را دستاويزي كرده اند براي پيش بردن ِ خواستهاي خود -- پيشينه اي دراز دارد و به روزگار ساسانيان مي رسد و برآيند ِ كوچهاي زنجيره اي ي ِ تيره هاي ترك تبار از جاهايي در شمال چين و آسياي شمال خاوري به آسياي ميانه (سرزمين و جايگاه كهن تورانيان) بوده و در نگرشي بيروني و بي دقّت به ساكنان تازه ي اين منطقه و بر اثر ِ اينْ همانْ پنداشتن ِ آنان با تيره هاي توراني ي باستاني ي ساكن در اين ناحيه، پديدآمده است و سپس، از ادب و فرهنگ عصر ساساني به ادب و تاريخْ نگاري ي نخستين سده هاي پس از اسلام رسيده كه پشتوانه ها و خاستگاه هاي شاهنامه ي فردوسي هم در شمار آنها بوده است.
از همين روست كه در سرتاسر شاهنامه، براي ناميدن ِ آن تيره هاي قومي ي باستاني، بيشتر از همين واژه ي سپس رايج شده ي "ترك" بهره گرفته شده است و شايد نسبت ِ كاربُرد ِ "ترك" به "توراني" 10 به 1 باشد.
در روايتهاي نقّالان، كار از اين هم فراتر رفته است و گاه كه سخني از پهلواني توراني نقل مي شود، به همين زبان تركي ي رايج شده در آذربايجان است و سپس ترجمه ي آن به فارسي مي آيد. لابُد نقّال به زَعم خود مي خواسته است كه فضاي نقل و كيستي ي نقشْ ورزان ِ نقلش را هرچه واقعي تر جلوه دهد.
به همين يادآوري بسنده مي كنم. در اين باره، در يادداشت هاي ويرايشي ي شاهنامه ي نقّالان، به گستردگي ي بيشتري خواهم نوشت.
شادكام باشيد.
Labels: از دیگران