مورخ که باشی ذهنت مشغول اس همیشه

ناتنی ها (3)

 

بابک خرمدین یا پیراهن عثمان

 

به راستی گاهی می خواهم باورکنم که ما ایرانیان مشتی ناتنی هستیم و یا دوست داریم که چنین نمایانده بشویم!

غم انگیز است که باورهای هزاران روستایی و کشاورز صادق و ساده دل خرمدینی در سده های نخستین دورۀ اسلامی را مشتی نویسندۀ کم لطف با نوک قلم خود جریحه دار می کنند. و غم انگیز است که بیشتر این نویسندگان می خواهند فراموش شود که هواداران نهضت های دورۀ  دو سدۀ نخست اسلامی، با حضور و جانبازی های خود، از زهر حضور نامیمون عرب ها بکاهند.

من در این جا آهنگ آن را ندارم که به نهضت بابک و چند و چون آن بپردازم، از سر شگفت زدگی است که دست به قلم برده ام. ایرانیان ترک زبان و یا ترکان ایرانی زبان، با بحث های درست و یا ندرست خود مخاطب من هستند و آن هم تنها برای یک پرسش صمیمی: کسی پیدا می شود که بگوید که اصلا بابک خرمدین چه ربطی به بحث های شما دارد؟

به راستی چه کسی این سنگ را ته چاه انداخته است؟ کسی می داند؟...

این همه جنجال تنی و ناتنی چرا؟...

چه فرق بارزی است میان هزاران زن و مرد مبارز راه آزادی این مرزبوم با بابک که به ناگهان هرگروهی بابک را پیراهن عثمان خود کرده است؟...

بپسندید و نپسندید، در جنگ ایران و عراق نیز هزاران بابک از قومیت های گوناگون  در راه میهن و آرمان خود شهید شدند...

آری! من هم با این برنامه موافقم که داستان بابک را تنها در تاریخ بخوانیم و لذت ببریم و با نام او همدیگر را نیازاریم و برنیانگیزیم.

بگذاریم هرکس در پنهان خود بابک را ازآن خود بنامد، تا صبح دولتش بدمد!

مگر ما به راستی باور داریم که ناتنی هستیم؟...

به راستی آیا مشکل ما بر سر مالکیت بابک است؟

اگر چنین است، من هزاران و بیشتر بابک در آستین دارم!...

 

با فروتنی

پرویز رجبی