درست بنویسیم، درست بیاندیشیم

قهوه و نسکافه!

 

دیروز دعوت داشتم به ادارۀ رادیو. برای چند مصاحبه. میزبانانم چنان در حقم مهربانی کردند که ده ساعت حضور خسته کننده را بسیار نشاط آور یافتم و احساس کردم که مانند دامنۀ کفترلی، همه با هم تنی هستیم. البته امروز بیشتر جوانان این احساس را به آدمی می بخشند.

کارم که تمام شد، یکی از میزبانان خواست برایم نوشابه ای خنک بیاورد. گفتم اهل نوشابۀ خنک نیستم. اما خیلی با قهوه موافقم.

 - «متاسفانه قهوه نداریم. اگر نسکافه می خواهید بیاورم»!

خیلی زود دریافتم که منظور از قهوه، قهوۀ ترک است که در محفل های عمومی به کلی منسوخ است. اما مراد از قهوه برای بیشتر مردم، قهوۀ ترک است و نسکافه یعنی قهوۀ فوری. فارغ از این که تولید کننده اش کدام شرکت باشد!

به یاد یکی از نوشته های پیشینم افتادم که دربارۀ «ریکا»، «تاید»، «پیف پاف» و «تافت» و جز این ها که نامی عام شده اند برای انواع پاک کننده های ظرف و لباس و همچنین حشره کش و نگهدارندۀ مو در حالتی معین!

به راستی چه باید کرد؟...

دست کم از شرکتی که نسکافه تولید و یا وارد می کند بخواهیم که به خاطر این تبلیغ مفت و مجانی، مبلغی در اختیار یکی از مؤسسه های خیریۀ ما بگذارد.

یا نسکافه به جای قهوه چنان جا افتاده است که هیچ کس تفاوتی میان مارک های گوناگون احساس نمی کند و بسا که «نسکافه»اش را با مارک دیگری می خرد!...