مورخ که باشی ذهنت مشغول است همیشه


ناتنی ها (7)

قهوه

 

مثل این که قهوه هم ناتنی است! به قهوه خانه می رویم برای خوردن چای! گمان می کنم که بیشتر قهوه چی های ایران قهوه را حتی لمس نکرده اند و تقریبا هیچ کدام قهوه نخورده اند. در حالی که از سدۀ دهم هجری قهوه خانه هایی را می شناسیم که در اصفهان و قزوین پاتوق هنرمندان و شاعران بوده اند...

تقریبا یک سوم مردم روی زمین قهوه می خورند و ظاهرا هیچ آشامیدنی دیگری به اندازۀ قهوه مصرف نمی شود.

اما جالب است که بدانیم که ایرانیان از یمن، خاستگه اصلی قهوه، یکی از مهمترین صادرکنندگان قهوه به جهان بوده اند و با این که هنوز به درستی ریشۀ نام «قهوه» روشن نیست، بسیاری این واژه را برگرفته از زبان فارسی می دانند...

از زمانی که در همین اواخر نوشیدن چای در ایران معمول شد، به تدریج چای جای قهوه را گرفت. اما قهوه خانه هنوز نمی خواهد دل از مقام پیشین خود بکند.

این است که ما به قهوه خانه می رویم برای خوردن چای!

و شگفت انگیز است که در سرزمین ناتنی ها کمتر کسی از خود می پرسد که «قهوه خانه» چرا؟

اما گمان نمی کنیم که ما از مهر به قهوه ای که در روزگاران گذشته می آشامیدیم، حاضر به فراموش کردن نام «قهوه خانه» نیستیم. بلکه داستان در پیوند است در عادت ما به بی تفاوتی. ما به ناتنی بودن خو گرفته ایم.

این که شرکت دخانیانیات پس از میلیاردها بار چاپ واژۀ «سیگارت» بر روی بسته های سیگار هنوز حاضر به صرف نظر نکردن از «سیگارت» نیست، مهم ترین نمونۀ بی تفاوتی ما است. ما می بینیم «سیگارت» می خوانیم «سیگار»!...

این هنجار ناشی از سماجت نیست. ناشی از نوعی تنبلی ناشی از بی تفاوتی است.

مایع های ظرفشویی را به هر نامی که ببینیم، می خوانیم «ریکا»!

و قهوه را همین طور. «نسکافه» یعنی «قهوه».

در این میان شگفت انگیز است که به «آبجو» خیلی زود عادت کردی که بگوییم «ماءالشعیر»!...