درست بنویسیم، درست بیاندیشیم

ناتنی ها (9)

صخرۀ گمشده

 

چند روز است که خبر پیداشدن سنگ نبشتۀ خشیارشا در سینۀ صخره ای استوار در کنار دریاچۀ وان آشفته ام کرده است. درست چهل و یک سال پیش (1966) استادم والتر هینتس این سنگ نبشته را برایمان تدریس کرد. حالا چگونه این سنگ نبشته را یافته اند و خبرش را باشتاب به ایران رسانده اند، برایم به صورت یک معما درآمده است.

چرا ما هر چیزی را که خودمان برای نخستین بار می بینیم، می پنداریم که کاشفیم؟

به یاد کشف بزرگ مرحوم کریستف کلمب افتادم که بر جدید را، که میلیون ها سال بود وجود داشت، کشف کرد!

بهار امسال که به قشم رفته بودم، می خواستم گزارشی جنجالی از کشف قشم بدهم، اما ترسیدم، پسرم که همراهم بود و هر چند روز یک بار به سفر می رود، راه کشف کردن را یاد بگیرد و هر روز با کشف جدیدی خبرنگاران را سرازیر کند به خانۀ ما!

کاش ما اقلا از مرحوم کنت خجالت می کشیدیم.

دریغ که هر روز ناتنی های ما بیشتر می شوند...

 

با فروتنی

پرویز رجبی