دردنوشت

ناتنی ها (21)

همبرگر کوره راهی به «ناتنی آباد»

 

الحق کباب کوبیدۀ چیزی از همبرگر کم ندارد. کباب کوبیده هم مثل همبرگر، از گوشت و پیاز چرخ کرده است و ادویه و نان. تنها فرق کوبیده با همبرگر در این است که کوبیده سابقۀ بیشتری دارد و مخترعش گم شده است.

البته می توان به یک فرق ظریف اشاره کرد: کوبیده مثل گلابی یا هلوی رسیده نیست، که از نگرانی ریخت و پاش در حضور دیگران، تحقیقا نفهمی که چه خوردی. کوبیده را اگر هم بیشتر از یک دست نداشته باشی، راحت می توانی، اگر بخواهی، مثل بچۀ آدمیزاد بخوری! اما همبرگر برای هر لقمه ای به ترفندی تازه نیاز دارد.

اروپایی ها در هر کجایی و در هر جای دنیا که باشند، چون تقریبا هرچه در پیرامون خود می بینند، از هواپیمایی که سوارش شده اند تا دارویی که در خونشان می چرخد،   غربت شکن است و حاصل تراوش مغز خودشان، راحت می توانند مغز میمون زنده و سوسک و لانۀ پرستو و احیانا گوشت سگ بخورند، تا شاید به تنوعی کوچک دست بیابند. عیبی هم ندارد. اروپایی چنان خودش را در میان دستاوردهایش غرق کرده است که «زیر خط فقر» پدیده ای عجیب و غریب و بیگانه رنج می برد.

اما ما چرا به آسانی، همبرگر را جانشین کباب کوبیدۀ خودمان می کنیم؟

بگذریم از حرمتی که در بسته بندی به همبرگر می گذاریم و بی حرمتی هایی که در حق کباب کوبیده روا می داریم و نان کباب کوبیده را کتک می زنیم و جرواجر می کنیم!..

و بگذریم از این که همبرگر فروشی باید شیک و تمیز باشد و رنگ تعلق داشته باشد و به اصطلاح «موند» داشته باشد و کبابی می تواند شلخته باشد و از هرچه رنگ تعلق به زیبایی   دارد، آزاد...

و بگذریم از نام های «کلاس داری» که برای همبرگرفروشی ها برمی گزینیم...

و بگذریم از این که برای همبرگرفروشی سرقفلی زیادی می پردازیم...

و بگذریم از این که با کباب کوبیده بهتر سیر می شویم و در پنهان کباب کوبیده را به همبرگر ترجیح می دهیم...

امان از این کوره راه های ریز و درشتی که به «ترکستان» ناتنی ها می روند!...

 

با فروتنی

پرویز رجبی