ناتنی ها (40)
کوششی دیگر بر ناتنی سازی
از جنس ایران دوستانه
امروز آهنگ آن را دارم که دشمنان «ناتنی» دیگری برای خودم بتراشم:
من هرگز به خیام نخواهم گفت سراپرده ساز،
به عطار، داروفروش یا داروساز،
به فردوسی، پردیسی،
به حافظ، ازبردارنده،
به ابوریحان، پدر گل،
به اصفهان، سپاهان،
و ...
و به ابن سینا، پورسینا نخواهم گفت!
بیم آن را دارم که بیش از این ناتنی و سرگشته شوم در این ناتنی سرا!
در روزگار کامپیوتر که نام ها را می شناسد و نه احساس های عاطفی غیرمترقبه را.
می شنوم، «تومان» یا «ریال» را هم می خواهند «نور» بنامند. نه چون یکی مغولی است به معنی «ده هزار» و دومی مغربی است و تقلبی از «رؤیال» (= شاهی).
به جنگ خاطرات مردم رفتن و «مُهر»های «مهرانگیز» را ربودن هم هنجاری است در سرزمین «ناتنی سازان»!
گویا «دانه درشت ترین» دشواری ما برآیند همین نام هاست... و هرچه زودتر باید ذهن مردم را بلدزِر بیندازیم و هموار و تخت کنیم، تا خیالمان تخت شود...
شاید هم چون از سر نادانی، به «امرداد» گفته ایم «مرداد» مرگ و میر را واگیر کرده ایم...
نه! من در همدان هرگز از زنی که زنبیل به دست می گذرد، سراع آرامگاه پورسینا را نخواهم گرفت... و در شیراز هرگز خواجه را «ازبردارنده» نخواهم خواند...
باد شُرطۀ من از جنسی دیگر است و با همین نام...
با فروتنی
پرویز رجبی