مورخ که باشی ذهنت مشغول است همیشه


ناتنی ها (43)

آنکه حقش محفوظ است و آنکه حقش محفوظ نیست!

 

و یکی دیگر از آرزوهای دیرین ما این است که همه به حرف ما گوش کنند و به به بگویند و خود ما به حرف هیچ کس گوش نکنیم و تره هم برایش خُرد نکنیم!

ما یکی از شگفت انگیز ترین مردمان جهان هستیم. در مسیر شدیدترین توفان ها صدای بال پروانه آزارمان می دهد و در حصار خوفناک ترین سکوت ها، صدای مهیب ترین غرش ها را نمی شنویم!

ما از این که نتوانیم حرفمان را بزنیم جهان را به سوگواری می خوانیم، اما اگر خروسی در وقتی که ما حوصله نداریم منقار بگشاید، بی محلش می خوانیم!

ما بچه ها و نوه های خودمان را فرشته می خوانیم و بچه های همسایه را «توله» هایی می نامیم که «پس» انداخته شده اند!

ما خیال می کنیم که خاک به یک نگاه ما کیمیا می شود و از «خاک برسر» خواندن دیگران خسته نمی شویم!

ما به همۀ جهانیان دشنام می دهیم و از این که کسی رمق خندیدن به رویمان را نداشته باشد، لب و لوچه به هم می کشیم!

دانشمندان ما حق ندارند نظری خلاف میل ما داشته باشند و نوبت به خودمان که می رسد، خیال می کنیم که دیگران در نظربازی ما حیرانند!

فاصلۀ نفرین و تحسین در فرهنگ ما باریک تر از لبۀ گیوتین است که فردامان به کار آید!

در میهمانی در تعارف یک لیوان آب چنان مهرمان می جوشد که دست به یخه می شویم، اما در پارکینگ مربوط به همان میهمانی مالک پارکینگ و بعد خیابان ها می شویم و اجازۀ نفس کشیدن به هیچ احدالناسی را نمی دهیم. البته با دهانی پر از دشنه و دشنام!

معلوم نیست سند مالکیت همۀ نظرها را کدام محضر به نام ما کرده است که به هیچ کس اجازۀ اظهار نظر نمی دهیم.

راستی را، چرا باید به استاد پیری که شصت سال از عمرش را بی ریا و بی چشمداشت در خدمت هم میهنانش گذاشته است، به خاطر یکی از نظرهایش کم لطف باشیم. آن هم با این ادعا که ما راست می گوییم واو در اشتباه محض است؟ گیرم که چنین باشد و او در برداشت خود واقعا در اشتباه باشد. ببینیم دیگران چه می کنند. در اروپا، قبلۀ ما، معمولا می گویند: «بر خلاف نظر فلانی» و بعد حرف خود را می زنند. و چقدر خوب است این هنجار که برداشت های نادرست به نقد کشیده شوند، اما خوب نیست که شخصیت کسی به نقد کشیده شود. آن هم با سابقه ای درخشان...

واقعیت این است که باید حق همۀ مردم برای اظهار نظر محفوظ باشد. حتی بدون نداشتن آگاهی لازم دربارۀ مقولۀ مورد بحث. و حق همه باید محفوظ باشد برای رد نظر او. اما نه با شگفت زدگی و ایجاد شایبه در رد شخصیت. این هنجار «می تواند» از ناتنی ها سربزند!

نقد شخصیت چنان حواس ناقد و خواننده را در اختیار می گیرد که اصل داستان فراموش می شود.

با فروتنی

پرویز رجبی