دردنوشت

ناتنی ها (32)

سوء استفادۀ رئیس ادارۀ اقامت!

 

خاطرۀ تلخی دارم از سوء استفادۀ رئیس ادارۀ اقامت شهری که در آلمان مقیمش بودم. او به خوبی پی برده بود که ما ایرانیان با یکدیگر ناتنی هستیم!

این خاطره حتما برای خوانندگانم هم تلخ خواهد بود. اما ما در این جا می خواهیم یک جامعه شناسی خودمانی داشته باشیم.

من در آلمان در شهری زندگی می کردم با ملیت های گوناگون که در میانشان ایرانیان از همه محبوب تر و باسوادتر بودند.

روزی به رئیس ادارۀ اقامت، که دربارۀ پناهنده ها بحث می کردیم، گفتم: آقای گرابوفسکی، وقتی که شما به پناهنده ای کمک می کنید، از کجا می فهمید که طرف مستحق است یانه؟

گرابوفسکی با لبخندی موذیانه گفت: ما در این شهر با حدود پنجاه ملیت سر و کار داریم. در میان همۀ این ملیت ها جاسوس هایی حقوق بگیر داریم. از خودشان.

گفتم: در میان ایرانی ها هم جاسوس دارید؟

گفت: نه! چون معمولا هر ایرانی که به این جا می آید، چند ایرانی را لو می دهد. مفت و مجانی!

 

با فروتنی

پرویز رجبی