ناتنی ها (48)
باور کنیم که جنگ تمام شده است!
در این جا به پرسشی می پردازم که هیچ گاه پاسخی برای آن نيافتهام. شايد اين پرسش براي خوانندهام نيز مطرح باشد:
معمولا در گزارشهای مورخان از جنگ ها سخن از يغما، چپاول و غارت می رود. پرسش اين است كه چپاول چگونه است؟ مردی سپاهی كه از ناكجاآبادی دور، پياده و احيانا سواره خود را به صحنۀ جنگی می رساند كه كوچكترين برداشتی از ميدان آن نداشت، چه چيز را چپاول می كرد و آن را در كجا نگهداری می كرد؟ يا به كه ميسپرد و به هنگام بازگشت آن را چگونه حمل ميكرد و يا اگر كشته می شد، بر سر دستاورد او چه می آمد؟
مينويسند كه سپاهيان مقدونی در تخت جمشيد به غنائم زيادی دست يافتند. شواهد نشان ميدهند كه درست می گويند. اما چگونه؟ مگر مردی سپاهی، كه در حدود سه هزار كيلومتری ديار خود می جنگيده است، جز ابزار جنگی خود توانايی حمل چيزی ديگر را داشته است؟
آيا واسطههايی وجود داشتهاند كه غنائم را به مقصد ربايندۀ مال ميرساندهاند؟ چگونه؟ به نظر من پی بردن به اين نكتههای تاريخی اهميت بسيار دارد. مورخ بايد بكوشد، از تلفشدن كوچكترين خبری در اين زمينه بپرهيزد.
در اين ميان تنها تجاوز به ناموس زنان است كه با مشكل نگهداری و انتقال روبهرو نبوده است. دردآوراست، اما حقيقتی تلخ است كه زن ها، یعنی مادرها، همواره مظلوم واقع می شدند. به این ترتیب هزاره ها و سده ها بود که زن ها آموزش ناتنی شدن می دیدند. در حالی که روح و تنشان گوهر هستی بود و هست...
دیگر به هیچ بهایی اجازه ندهیم که به کسانی که نخستین شعرهای جهان را به صورت لالایی در گوشمان زمزمه کرده اند، احترام کمتری گذاشته شود. دست کم با شهادت پسرش...
همواره یاد لالایی مادرمان در گوش و جانمان باشد...
زمزمۀ جنگ به گوشم می خورد. بی آن که اهل شعار باشم، می خواهم که به پشت بام ها و بالای گلدسته ها برویم و مانند چاوشان، با بانگی بلند، خبر پایان گرفتن جنگ را به گوش همه برسانیم...
مادرانمان، با این که ساکت هستند، چنین انتظاری را از ما دارند. به سکوت مادرها احترام بگذاریم...
با فروتنی
پرویز رجبی