ناتنی ها (65)
تاریخ كمتر ملتی باستانی به اندازۀ تاریخ ما پرمایه است و دست كمتر ملتی به اندازۀ ما خالی و بیمایه.
بارها گفتهام و باز میگویم كه ما در پرداختن به پیرامونمان به «آن و میان» و به خط لب یار بیشتر توجه داشتهایم تا به همۀ آن هنجارهایی كه خط لب یارمان را در میان دارند!...
بارها گفتهام كه این یكی سخن، بیشتر سازگارمان است و بر زبانمان جاری است، كه هفت شهر عشق را عطار گشت و ما هنوز اندر خم یك كوچهایم!
و بارها نوشتهام كه شیخِ بزرگوارمان سعدی میتوانست پس از 30 سال دربهدری دست كم از بعلبك و دمشق، خط میخی آشوری را به همراه بیاورد و ما آن را برای جهانیان بخوانیم. او حتی در بازگشت از سفر 30 سالۀ خود به شیراز، انگاری تخت جمشید را بر سر راه خود ندید. البته اگر میدید هم جز اینكه میدانی دیگر كه برای دیوان و پریان باز شود اتفاقی نمیافتاد.
به خود میبالیم كه دانش بشری مرهون جرقههای اندیشۀ ماست، اما هیچگاه رغبت نكردهایم كه با درنگ در جرقههایمان آتش بهپا كنیم، در این سرزمین آتشبازان.
بیاییم پای تاریخ را از حاشیۀ گفتارهایمان بیرون بكشیم. به اندازۀ كافی با بازیگوشیهای رندانه، برای انداختن طرحی نو، فلك را شكافتهایم.
رد پای پدرانمان در خاك به توبرهكشیدۀ همین سرزمین تاریخی است. بگذاریم فلك، نشكافته به مدار خود بچرخد.
این را هم فراموش نكنم كه به هنگام بررسی نگارههای شاهان، دیده ام كه بیشتر چهرهها را خراشیدهاند. با تاریخ آشتی كنیم و برای آزمودن زورمان سنگ را نگزینیم!
ریگی برداریم از سر راه!
در «وبگردی های گاه و بی گاه» بیشتر پرخاش می یابم و ناتنی هایی که در به در به دنبال گنهکار می گردند!
هزاران پرنده در کوچ سالیانۀ خود چند روزی هم میهمان تالاب های سرزمین ما می شوند. آن ها با همه خستگی بزرگی که در تن و بال دارند، ستیزی با یکدیگر ندارند... بی تفنگ به تماشایشان برویم و بیاموزیم «تنی بودن» را...
با فروتنی
پرویز رجبی