--
ناتنیها (86)
آلزهایمر تاریخی!
که میداند که جم کی بود کی کی؟...
دریکی از سالهای پس از 28 مرداد 1332، یکی از شمارههای مجلۀ وزین سپید و سیاه، به مناسبت سالگرد انقلاب به اصطلاح مشروطیت، با چاپ عکس همۀ نخستوزیران ایران از مشروطیت به بعد، شرح مختصری دربارۀ هرکدام از آنها آورده بود. الا دکتر محمد مصدق که به جایش تهیهکنندۀ گزارش، با خونسردی شگفتانگیزی، در درون مستطیلی به اندازۀ عکس یکی از نخستوزیران، نوشته بود که نام این نخستوزیر را از یاد برده است. و در متن حتی این اشاره را هم لازم تشخیص نداده بود!
آن روزها من هنوز اصطلاح ناتنیها را کشف نکرده بودم. با دیدن این عکسها در مجلۀ محبوبم، پس از چند دقیقه فکر کردم که من هم گاهی ماهها فراموش میکنم که دارای ستون فقرات و یا کلیه هستم! البته در آن روزگار هنوز نوجوان بودم و امکان داشت حتی فراموش کنم که مغز هم دارم. کلا در نوجوانی، آن دسته از اعضای بدن که دم دست نیستند، اغلب فراموش میشوند!
امرور فکر میکنم که ما هنوز نوجوان هستیم و به راحتی میتوانیم ستونهای فقرات و کلیههایمان را فراموش کنیم. و این را هم فکر میکنم که دورۀ نوجوانی ما دست کم از زمان کورش آغاز شده است و هنوز ادامه دارد...
فقط گاهی با آشنایی با های و هوی دیگر مردم جهان، هوس می کنیم که به تقلید، مثلا به یاد استخوان ترقوۀ مرحوم زرتشت بیافتیم و یا به یاد مشت مردی اساطیری به نام کاوه.
واقعیت این است که ما در این سرزمین، برای ستون فقراتمان مهره های فراوانی داریم. اما که میداند که جم کی بود کی کی؟...
ما گویا پیش از کشف بیماری آلزهایمرآ احساس نکرده بودیم که چنین بیماری وخیمی هم وجود دارد!...
راستی چند نفر از ما معزالدولۀ دیلمی را می شناسد؟... آن دیگران به کنار...
چرا باید به کاوه مرخصی ندهیم!...
با فروتنی
پرویز رجبی