سحرنوشت
مدینۀ فاضلۀ گنجینۀ واژگان حافظ (17)
فغان آرام!

بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت

وندران برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت

......

امروز هم تفاوت «داشتن» با «چگونه داشتن» مطرح است. اما به گمان من مطلع این غزل خالی از پیشینه‌ای در ذهن لبریز حافظ نیست. نمی‌دانم اشاره به بلبل، که پرندۀ زیبایی نیست، به خاطر هم‌قافیه بودن با «گل» است یا به عمد. فرقی هم نمی‌کند. نقش بلبل مهم است. بلبل برای جلب نظر معشوق است که در فغان است، تا هم دل خودش را خالی کند وهم دل سنگ را نرم!

حافظ به قیاس نفس خود، سبب ناله را در عین وصل جویا می‌شود. معلوم می‌شود که او را جلوۀ معشوق به این کار گمارده است.

مگر می‌شود یک دم بی گل زیست؟ نشانی از گل، نه تنها کفایت نمی‌کند، بیشتر برمی‌انگیزد! به هوای نفس گل که عادت کردی، دیگر هیچ هوایی نیست که هم ممد حیات باشد و هم مفرح ذات. جمال معشوق هم کرامت است و هم کمال. با این همه ذات فروتن حافظ، غیبت معشوق را به دل نمی‌گیرد و با خود می‌گوید:

پادشاهی کامران بود، از گدایان عار داشت

ظرافتی است در این صفت «کامران» که فقط از حافظ برمی‌آید. معشوق بی‌نیاز از «کامروایی» است و ذات کامروا او را بس! بقیه هرچه هست سخاوت است. اما اگر او از درنگرفتن ناز و نیاز خود با حسن دوست در گله نیست، به خرمی آنان که بخت برخورداری از نازنینان را دارند غبطه می‌خورد. و بعد برای نشان دادن عظمت جلوۀ یار، دست به دامن برهان خلف می‌شود:

خیز تا بر کلک آن نقاش، جان افشان کنیم

کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

و در فصل دوم غزل دوباره شرارت به تعبیر من وجیه حافظ گل می‌کند:

گر مرید راه عشقی فکر بد نامی مکن!

شیخ صنعان خرقه رهن خانۀ خمار داشت

پیداست که اگر عطار در منطق‌الطیر داستان شیخ صنعان را نمی‌آورد هم، خواجۀ هشیار برای در گرو گذاشتن خرقۀ خود بلاتکلیف نمی‌ماند. چه خود او در این راه غریبه نبود. هدف او تنها، تنها نبودن در گروگذاری است و به میان آوردن شهادت عطار کبیر در چند و چون نقش جمال یار و نیاز مسلم به از دست دادن دامن خرقه!

وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر

ذکر تسبیح ملک در حلقۀ زنار داشت

این بیت به سبک هندی سروده نشده است، بلکه بار سنگین ذخیرۀ واژگان حافظ را بر دوش می‌کشد. می‌خواهی هندیش بخوان. دستت که پر است! حافظ در پیوند با هند کم سابقه نیست. خال هندو هم سندش!

بیت آخر ساختمانی دیگر در اختیار غزل می‌گذارد. بازهم شرارت در استفادۀ از برهان خلف حضوری پرغوغا دارد:

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری‌سرشت

شیوۀ جنات تجری تحتهاالانهار داشت!

با فروتنی

پرویز رجبی



--
PARVIZ.RAJABI@GMAIL.COM