ترازوی هزارکفه (3)
^1. 4:
^یك یادآوری دردناك
^پرداختن به همۀ تاریخ زیاد است، كافی است كه به پیرامون سدۀ بیستم نگاه كنیم تا دریابیم كه بشریت هنوز چیز چندانی از گذشتۀ خود نیاموخته است! بشریت در سدۀ بیستم نیز سخت گرفتار هوسهای امپراتوران بود و اسیر در چنگالِ معدودی فرمانروای گردنكلفت كه تعدادشان بیشتر از انگشتان دو دست است. و جالب است كه این امپراتوران خود را برگزیدۀ مردم میدانند.
^فرمانروایانِ مدنیتهای برتر یك قرنِ دیگر با جنگ و خونریزی، بیخانمانی و دربهدری و محرومیت آفریدند. در این قرن چاقو و قداره تقریباً منقرض شدند و در سایۀ انقلابِ دانشِ نوین، ابزار مدرنی كه حاصل فرمولهای دانشمندان دانشگاههای مدنیتهای بزرگ بودند، به بیدادگری هویت و بعدی تازه دادند. انقلاب علمی در كنار دستاوردهای حیرتانگیز و باشكوه خود، بازار دشنهسازان را از سكه انداخت. در نتیجه پیشهورانی كه حرفۀ چاقو و قدارهسازی را از پدران خود آموخته بودند، به جرگۀ كارگرانی پیوستند كه قرار بود در سایۀ خرد و دانش «علف شمشیر» كارخانههای قرن بیستم شوند.
^در این قرن، كه ظاهراً به قرن مدنیت و عروج انسان شهرت یافته است، با اینكه انسان جدیتر از گذشته مطرح شده است، كشتارها و ویرانیها، زیر پرچم مدنیت و به بهانۀ دفاع از دموكراسی، ابعادی نجومی یافتهاند. بایگانیهای وزارتخانههای خارجه و سازمانهای امنیت ملی، با اسناد و مداركِ بسیار دلسوزانۀ خود دربارۀ ساختار و خلق و خوی مدنیتهای گوناگون، رقیبان پنهان و سری كتابخانههای دانشگاههای جهان شدهاند:
^ همۀ تاریخ زیاد است، كافی است كه به پیرامون سدۀ بیست نگاه كنیم، تا از تنهاییِ نگرانی بزرگی كه اندوهگین در آن غوطه میخوریم رهایی یابیم! زیرا این تنهانبودن با نیروی جادویی خود احساس مرغوبی را برای آدمیان فراهم میآورد. حتماً از خباثت نیست، كه اندوه نجاتیافتگان زلزلههای بسیار بزرگ به مراتب كمتر است از اندوه زلزلهای كه بیش یكی دو قربانی نداشته است!
^در قرن بیستمِ مدعیِ مدنیت و دموكراسی، سركوبیهای در پیوند با انقلابهای مردم مفلوك اروپای شرقی و انقلاب روسیه كه جانشان از وقاحت مشتی بلندپایه و ثروتمند به تنگ آمده بود، نخستین كشتار ورامیلیونی باروت در جنگ جهانی اول به بهانۀ كشته شدن یك شاهزادۀ اتریشی، ادامۀ غمانگیز تعقیب وقیحانۀ سیاهان و سرخپوستان در مدنیت آمریكا، كشتار جنگهای ژاپن و چین، كشتار جنگ جهانی دوم و كورههای آدمسوزی به بهانۀ اثبات برتری مدنی، در كنار این جنگ كشتار جنگهای اسپانیا و كشتار و ویرانیهای ناشی از خودكامگیهای موسولینی در ایتالیا، كشتارهای جنگ كره، جنگهای هندوچین و بعد جنگهای تخصصی ویتنام و كامبوج، جنگ هندوستان و پاكستان بر سر سزارین بنگلادش، انقلابها و جنگهای شمال آفریقا و كشتار پاریسیهای شیك در آنجا و در جنگهای الجزایر، جنگهای كنگو، آنگولا، نامیبیا، آفریقای جنوبی، رودزیا، چاد، حبشه و اریتره، اوگاندا، كشتار ارمنیان در شرق تركیه، انواع جنگهای فلسطین، و در جنوبِ دنیای جدید، كشتارها و فشارهایِ ناشی از نگرانی پاسداران مجسمۀ آزادی از انقلاب كوبا و شیلی و نیكاراگوئه و جنگهای آمریكای جنوبی، حكومت سرهنگها در یونان و جنگهای ریز و درشت و پربهانۀ یوگوسلاوی، و دهها انقلاب و جنگ رهایی بخش، جنگ ایران و آمریكا و اروپا در عراق و در پیِ آن جنگ نمایشی آمریكا و اروپا در عراق، جنگ كودكانۀ تركها با كردها، جنگهای چچن و قرهباغ، جنگهای تریاك در افغانستان، كشوری كه به قول محسن مخملباف مدرنترین چیزی كه دارد اسلحه است، برخوردهای كودكانه، غیر قابل توجیه و مبهوتكنندۀ ایرلندیهای كاتولیك و پروتستان با یكدیگر و دهها جنگ ریز و درشت و ملالآورِ 72 ملت و بازهم نبرد مردم فلسطین با مهمانان اروپایی خود، كه اروپا آنها را از خود رانده بود... و باز جنگ بوش و بِلِر در عراق، كه حتماً، به سبب نوآوری در تراشیدن بهانه، الگوی جنگهای دیگری خواهد شد، همه و همه در قرنی كه ما بخشهایی از آن را شخصاً تجربه كردهایم.
^هركدام از این جنگهای كوچك و بزرگ هزاران و میلیونها انسان شیفتۀ زندگی و عشق و بوی نان تازه را از زندگی و عشق و بوی نان تازه جدا كرده است و هزاران و میلیونها انسان بیگناه را به گریههایی تلخ انداخته است.
^در قرن بیستمِ افسرده و گریان كمتر خانوادهای را میتوان یافت كه از دندان تیز هیولای جنگ زخمی بر تن و روان نداشته و نگریسته باشد. در این قرنِ پرقشون همه ترسیدهاند. هیچكس را نمیتوان یافت كه صدای انفجار را نشنیده یاشد. جنگهای مدرن و برخوردار از دانش بشری و انقلاب صنعتی و علمیِ این قرن به اندازۀ همۀ عمر تاریخ حسرت آفریدهاند و نفرت پروراندهاند.
^خاطرات كودكان این قرن تلخترین خاطرات همۀ عمر دراز جهان اند. صنعت اسباببازی در این قرن ساخت انواع تفنگ و تانگ را در كنار برنامههای عروسكسازی خود قرار داده است. فكر میكنی كه هوای همۀ فضای پیرامون را مینگذاری كردهاند. صدای پای نیستی از جایی در نزدیكی به گوش میرسد.
^اینك چه كسی و یا بیرودربایستی كدام تافتۀ جدابافتهای این شهامت را دارد كه در دنیایی اینچنین آشوبزده، با صدها میلیون قربانی بیگناه، در احساس ترحم به خود اینقدر پیشرفت كند كه خود را قربانی بیچارۀ روزگارِ ناهنجارِ دیار خود بخواند و دست به دامن امامزاده فرانسیسكو شود؟ حاصل این منطق ذلیل و بیگداری ناشی از آن جز درماندگی و خستگی چیست؟
^و شگفتانگیز است كه در این قرن بیشتر از هر زمان دیگری چهرۀ مدنی جهان دگرگون شده است. بیشتر از هر قرن دیگری مدرسه و دانشگاه ساخته شده است و سخن زیبا و دلنشین رانده شده است. در این قرن بشریت خود را نصیحت كرده و خود را به زندگی مدنی خوانده است!
^این قرن پرآوازهترین قرن حیات بشری است. انقلاب علمی و صنعتی به بار نشسته است. علم و صنعت افسار گسیختهاند. دیگر هیچ مقولهای وجود ندارد كه زیر ذرهبین علم قرار نگیرد. دیگر در عصر كامپیوتر یكشبه ره صدساله رفتن تنها یك ضربالمثل نیست. اختراع كامپیوتر دارد با اختراع چرخ كوس برابری میزند. در این قرن صدها رنگ بدیع شناخته شدهاند و میلیونها تُن رنگ آهنگ آن را داشتهاند كه بر زیبایی طبیعی جهان بیفزایند. د.د.ت. و پنیسیلین در این قرن مدنی ساخته شدهاند و بیشتر از همۀ مرواریدهای جهان آبمروارید از عدسیهای چشمان جهانیان برداشته شده است. واكسن و سرم و چسپ زخم مال همین قرن است و صنعت عینكسازی در این قرن بیشترین امكان دید را برای بشریت فراهم آورده است. سمعكها به قدرت شنوایی مردمان كمك كردهاند و دندانها برای جویدن و خوردنِ آسان سهمی از سرب گلولهها را به خود اختصاص دادهاند.
^آدمی شگفتزده از خود میپرسد، پس چرا در این قرن پرآوازه، صنعتِ ستمكاری و تحقیر در هیچ محلهای از جهان از تولید هراس و وحشت بینیاز نبوده است. در این قرن، چرخهای صنعتِ كودتا هم از چرخش و تحرك چشمگیری برخوردار بودند. در برخی از كشورهای جنوب، كودتا بخشی از زندگی و دربهدری روزمرۀ مردم شد و مردم معتاد به كودتا گاهی خود دست به كودتا زدند و شكست خوردند!
^یكی از ویژگیهای جالب توجه جنگهای قرن بیستم، بیآن كه به ثبت تاریخی رسیده باشد، دوری كشورهای متخاصم از یكدیگر است، كه پس از اختراع كریستف كلمب و تمرینهایی كه در چند قرن گذشته انجام گرفت و منجر به بالابردن توان جنگجویی شد، در این قرن رسمیت یافت! كریستف كلمب مانند یكی از دانشمندان به نام جهان، مثلاً پاستور، با اختراع خود بنیانگذار مكتبی شد كه برای مدنیتهای بزرگ دلكندن از آن بسیار دشوار است. معمولاً به خطا كریستف كلمب را به نام كاشف میشناسند. در صورتی كه كاشفان معمولاً چیزی را كه وجود دارد كشف میكنند.
دنباله دارد