خبری از پیرامون خودم

درنگی دربارۀ سخنان پرویز رجبی

 

محمد صادقی


عصر روز 29 تیر 1387 جشن و همایش تیرگان از سوی گروهی از جوانان فرهنگ دوست در انجمن فرهنگی ایران زمین (افراز) در فرهنگسرای ورشو برگزار شد. هرچند در این گونه برنامه ها انتظار شنیدن سخنان تازه، انتظاری خوش باورانه است ولی مجالی است تا به قول معروف دیدارها تازه شود...

اما آنچه موجب شد این یادداشت را بنویسم، سخنان هوشمندانه دکتر پرویز رجبی بود. پرویز رجبی یکی از برجسته ترین استادان ایرانی است و سال هاست در زمینه فرهنگ و تاریخ ایران به پژوهش می پردازد و خدمات بزرگ اش به رشد فرهنگ و اندیشه در ایران انجامیده است. از آثار وی می توان به کتاب های ترازوی هزار کفه، کریم خان زند و زمان او، معماری ایرانی در عصر پهلوی و... و در زمینه ترجمه به کتاب هایی همچون از زبان داریوش (هاید ماری کخ)، مارکوپولو در ایران (آلفونس گابریل)، داریوش و ایرانیان (والتر هینتس) و... اشاره کرد. در جشن تیرگان امسال، از او نیز خواسته شده بود تا در فرهنگسرای ورشو سخن بگوید. او هم در سخنانی متفاوت، نسبت به گسترش نوعی ملی گرایی افراطی در میان جوانان ایران، هشدار داد و با تاکید بر مهرورزی با تاریخ، سخنان اغراق آمیز پیرامون تاریخ ایران را به شدت مورد انتقاد قرار داد. سخنان وی با استقبال و تشویق شرکت کنندگان در سالن فرهنگسرای ورشو نیز روبه رو شد تا مشخص شود مردم حقیقت گو یی را ارج می نهند و این واقعیتی است که نباید از آن غفلت کرد. سخنان پرویز رجبی همچون پتکی بر پیکر اندیشه های کهنه و ناکارآمد فرود آمد تا پلک هایی که عادت کرده اند خواب های غفلت را یکی پس از دیگری درنوردند، تکانی بخورند. اگر خوب نگاه کنیم از آغاز دوران مشروطه و وزیدن نسیم تجدد در ایران تا امروز، بیش از آنکه به امروز و فردای خود بیندیشیم و تلاش کنیم با نگاهی محققانه به کاروان تمدن نوین جهانی بپیوندیم، در شوره زارهای اندیشه های قدیم گرفتار شده ایم و تمام توان خود را به کار می بندیم تا به دنیا ثابت کنیم روزی بر قله جهان ایستاده بوده ایم و فرهنگ و تمدن مان چنین و چنان بوده و این همه تلاش و کوشش پاک در راهی پوک، به جز جاماندن از دنیای نو و عقب ماندگی های روزافزون چیزی در پی نداشته و نخواهد داشت. نیاز به توضیح و تفصیل ندارد که فرهنگ و تمدن گذشته ما هر اندازه غرورآمیز و خاطره انگیز باشد در مقایسه با فرهنگ و تمدن نوین جهانی که خود نتیجه تمدن بشری است، حرف چندانی برای گفتن ندارد و تکیه بر آن بیش از هر چیز نشانه بی خبری از دنیایی است که در آن به سر می بریم و شاید زمان آن رسیده باشد که به جای متهم کردن دیگران (با به کار بردن عبارت هایی کسل کننده مانند ایران ستیزی که از سوی به اصطلاح ایران پرستان به کار برده می شود) به بررسی دلایل واقعی عقب ماندگی ایران در جهان امروز بپردازیم و جایگاه مطالعات تاریخی را نیز درباره موضوع «توسعه» مشخص کنیم تا مجالی برای طرح اندیشه های کهنه باقی نماند. البته نگارنده این نکته را در نظر دارد که پاسداشت میراث به جا مانده از روزگاران کهن اقدامی نیکوست اما تکیه بر آن در دنیای امروز و با توجه به دگرگونی های شگفت انگیز دنیا در چند قرن اخیر، تکیه بر باد است و چندان خردمندانه به نظر نمی آید
.



--
PARVIZ.RAJABI@GMAIL.COM