ترازوی هزارکفه

4. 2:

سفر میترا به اروپا

نخستین رایزن فرهنگی ایرانیان

 

سفر میترا به اروپا و رواج گستردۀ آیین مهرپرستی ایرانیان را در اروپا، می‌توان نخستین رخنۀ فرهنگی مشرق‌زمین در مدنیت مغرب‌زمین در پیش از اشاعۀ مسحیت در آن سامان نامید. در حقیقت آغوش باز مغربی‌ها به روی تفكر شرقی‌، به رغم عرض اندام پررونقی كه تفكر یونانی كرده بود، نشان از قدرت و برتری مدنیت و تفكر مشرق‌زمین دارد. فراموش نكنیم كه میترا رایزنی فرهنگی بود كه بدون پشتیبانی دولت در قلب اروپا عمل می‌كرد. مهرپرستی در این زمان در ایران نیز دینی رسمی نبود كه دست‌هایی در درون حاكمیت ایران از آن حمایت كند.

 

شاید سخنی گزاف نباشد كه بگوییم كه از نظر زیرساخت تفكر آن‌چه غرب در آغاز مدنیت خود از شرق گرفته است‌، بیشتر از همۀ آن چیزی است كه شرق در طول تاریخ از غرب ستانده است‌. در بخش «جنگ‌های صلیبی‌» خواهیم دید كه غرب حتی در زمینه علوم محض نیز وام‌دار شرق است و رنسانس اروپا، در پایان قرون وسطای سیاه‌، برآیند رخنه دانش مشرق زمین به غرب است‌. هم‌زمان با قرون وسطای اروپا، نه تنها شرق با وجود همۀ ناهنجاری‌های مدنی‌ِ خود، هرگز تلخی قرون وسطا را نچشید، بلكه با آهنگی اگر چه آرام‌، زمینۀ رستاخیز صنعتی و علمی اروپا را فراهم آورد! امتیاز اروپایی در این بود كه به محض رهایی از چتگال قرون وسطا، برای ستاندن یا رسیدن به معنویت تكبری از خود نشان نداد و هرآن‌چه را كه منطقی و مفید یافت بی‌درنگ بلعید و هضم كرد.

 

باری‌! برگردیم به آغاز رویارویی و آشنایی مغرب زمین با تفكر و جهان‌بینی مشرق زمین و در خط مقدم و تعیین كننده‌، ایران‌. بنا بر روایت مغی به نام اوستانِس برای نخستین بار مهرپرستی را در میان همسایگان غربی ایران رواج داده است و پس از رفتن مهرپرستی به غرب و آشنایی مغان با كاهنان بومی‌، این كاهنان در لباس مغان هلنی‌، آیین‌های جشن میتراگان را، از آن میان آیین‌های قربانی را، برای بزرگداشت میترا در آسیای صغیر رونق داده‌اند. دراین آیین‌ها شاه یا ساتراپ رقص مذهبی را، كه لابد مانند سماع صوفیان بوده است‌،

رهبری می‌كرد و همراه دیگر شركت‌كنندگان در مراسم می‌رقصید. و این در حالی بود كه شاه و دیگر شركت‌كنندگان با نوشابۀ هوم از خود بی‌خود بودند.

 

شاید مغان در سال 66 میلادی پا به خاك روم نهاده باشند. هنگامی كه تیرداد اول اشكانی (شاهك ارمنستان‌)، به پادشاهی ارمنستان برگزیده شد، بر آن شد كه برای حل اختلافی دیرین به رم رفته و تاج شاهی را از دست نِرون‌، امپراتور روم بگیرد. در این زمان بنا بر قراری كه دربار اشكانی با امپراتوری روم داشت‌، برای جلوگیری از درگیری‌های مدنی‌، گزینش شاه مدنیت ارمنستان با مدنیت ایران بود و سپردن تاج شاهی با مدنیت روم‌!

تیرداد برای جلوگیری از بی‌احترامی به عنصر آب‌، طی سفری 9 ماهه از راه دریا و ناپل به رم رفت‌. ورود این شاهزادۀ اشكانی به رم‌، همراه با مراسم باشكوهی به سبك شرقی بود. 3 هزار سرباز اشكانی و تنی چند از مغان همراه تیرداد بودند. تیرداد هنگامی كه به حضور امپراتور رسید، گفت‌: «فرمانروا منم‌، از تخم ارشك‌...، اما برده تو هستم و نزد تو آمده‌ام‌، تا میترا را در لباس تو نیایش كنم‌. من همان كاری را خواهم كرد، كه تو بخواهی‌...»

منظور تیرداد این بود، كه او را در لباس میترا برده است‌. به عبارت دیگر او بردۀ میترا است‌. یادآوری می‌شود كه كسانی كه طی مراسم مهرگان و یا هر علتی دیگر، میترا را می‌پذیرفتند و به خدمت او در می‌آمدند، آنچنان خود را از آن او می‌دانستند، كه خود را برده و غلام میترا می‌خواندند.

سپس نرون دیهیم شاهی را بر سر تیرداد نهاد. اگر این گزارش درست باشد، نِرون نخستین امپراتور روم است كه در زمان اشكانیان با میترا و مهرپرستی آشنا شده است‌. نرون خیلی میل داشت كه به نام خدای خورشید شهرت پیدا كند. حتی در باغ كاخ نرون مجسمه‌ای بزرگی بود كه تجسم خدای خورشید بود. میترا نیز با خورشید ارتباطی تنگاتنگ دارد.

 

یك سده پس از سفر تیرداد به رم‌، مهرپرستی در روم آیینی جاافتاده بود و میترا مقام استواری داشت و می‌رفت كه با رنگ و رویی رومی سده‌های پیاپی در اروپا ماندگار شود... البته میترا نمی‌توانسته است‌، بی آن‌كه سابقه‌ای در روم داشته باشد، با سفر تیرداد، بی‌درنگ پذیرفته شود. میترا درست یك سده پیش‌تر از تیرداد، با دزدان دریایی دریای كیلیكیه به روم راه یافته بود. به گزارش پلوتارخ دزدان دریایی نیرومندی كه مدت‌ها گذرگاه‌های آبی دریای اژه و مدیترانه را برای بازرگانان پرمخاطره كرده بودند، از پومپه (پومپیوس‌)، یكی از سرداران بزرگ روم در جنگ‌های ایران و روم‌، در سال‌های 67 تا 78 پیش از میلاد، شكست می‌خورند و پس از اسارت در ایتالیا، به ویژه در شهر اوسیتا، اسكان داده می‌شوند. این دزدان آیین مهرپرستی را در دیار تازه رواج می‌دهند.

 

پیداست كه اگر هزاره‌های گمشده را بازمی‌یافتیم‌، دسترسی به شوخی‌هایی از این دست فراوان می‌شد. گاهی یك سوسوی كوچك در قلمروی‌ِ تاریك از تاریخ چنان وسوسه‌انگیز می‌شود، كه مورخ به زحمت می‌تواند از آن سوسو چشم بكند. در این سوسوها می‌توان به نشانه‌هایی بسیار از رفتارهای گذشتگان دست یافت‌. آیا هِرمِس (مركوری‌) كه دزدان او را از آن خود دانسته و دلبستۀ او بودند، ویژگی‌هایی مانند میترا داشته است‌؟ چگونه و به چه دلیلی این دزدان به میترا، خدای دوستی و پیمان‌، اعتقاد داشته‌اند؟ با گزارش پلوتارخ غیر مستقیم به این حقیقت هم می‌توان رسید، كه میترا، اگر هم دربارۀ او از درون ایران آگاهی چندانی نداریم‌، در بیرون از ایران چنان آوازه‌ای داشته است‌، كه این آوازه به گوش دزدان دریایی نیز رسیده بوده است‌.

در این‌جا به یادِ لوح بوغازكوی در آسیای صغیر از 1400 پیش از میلاد را می‌افتیم‌، كه در آن به میترا اشاره شده است‌. آیا دست كم از 1400 پیش از میلاد، میترا در آسیای صغیر همچنان به زندگی خدایی خود ادامه داده است و حدود 70 پیش از میلاد، همراه دزدان‌ِ دریایی‌ِ اسیر به ایتالیا رفته است‌؟ نرون پیش از دیدن تیرداد چقدر دربارۀ میترا می‌دانسته است‌؟ نقش میترا در جاافتادن دین كاملاً متفاوت مسیح در روم چه بوده است‌؟ آیا هنوز هم می‌توان در مسحیت غرب نشانی از میترا یافت‌؟ صلح و دوستی بارزترین صفت میترا است‌، كه در مسیحیت دربارۀ آن خیلی تعارف شده است‌!...

مسیح گفته است كه هنگامی كه سیلی خوردی‌، روی دیگر چهره‌ات را نیز بدون گفت‌وگو و اوقات‌تلخی برای یك سیلی دیگر در اختیار مهاجم یگذار! بعدها مغربی‌ها اغلب هرگاه گوش كسی را با سیلی آشنا كرده‌اند، خودشان كلۀ سیلی خورده را چرخانده‌اند و سیلی آب‌دار یا آتشین دیگری بر چهرۀ او نشانده‌اند! تابلوها و تندیس‌های بی‌شماری مسیح را همواره كتك‌خورده و با چهره‌ای مظلوم و فلك‌زده نشان داده‌اند.

من در تاریخ هرگز ندیده‌ام كه كسی رومیان و پیلاتُس‌، مصلوب كنندۀ مسیح را، مانند یزید و شمر، نفرین كرده باشد. من هرگز كسی را ندیده‌ام كه برای مسیح اشك بریزد. هنجار برخورد مغربی‌ها و مشرقی‌ها با مسالۀ مورد بحث نیز كفۀ تعیین‌كنندۀ دیگری است از ترازوی هزاركفه‌. دلایل دیگری نیز در دست است كه نقش اشكانیان‌ِ ارمنستان در رواج مهرپرستی ناچیز نبوده است‌. سنگ‌نگارۀ بزرگ آنتیوخوس كُماژِن (69-34 پیش از میلاد) و میتراداد (مهرداد) در نمرود داغ ارمنستان كوچك‌، بهترین كارنامه‌های عظمت میترا در این دوره هستند. هر دو ساتراپ‌، در صخره‌ای عظیم‌، خدایان نیاكان خود را به تصویر كشیده‌اند. آنتیوخوس در میان این خدایان بر تخت نشسته است‌. در سنگ‌نبشتۀ نگاره‌ها، میترا در كنار دیگر خدایان بومی و آبایی جای والایی دارد. در هردو نگاره‌، آنتیوخوس و مهرداد دست میترا را می‌فشارند و میترا لباسی اشكانی بر تن دارد.

سكه‌ای كه به وسیلۀ گودریان سوم (238-244 میلادی‌)، امپراتور روم در تاروس زده شده است‌، نمایندۀ ادامۀ زندگی میترا در این ناحیه است‌. در این سكه میترا در حال كشتن گاو است‌. نشانه‌های دیگر و فراوانی از رخنۀ گام به گام میترا به مغرب زمین در دست است‌، كه در این‌جا به چند اشارۀ كوتاه بسنده می‌شود: تراژِن‌، امپراتور روم‌، با تصرف داسیا (رومانی امروز) در سال 106 میلادی‌، میترا را به رومانی برد و در نتیجه معبدهای زیادی برای برگزاری آیین‌های میترایی در این سرزمین پدید آمدند. این نخستین بار بود كه سفیری از ایران در گستره‌ای به این بزرگی عمل می‌كرد.

هادریان‌، دیگر امپراتور روم‌، تا اسكاتلند پیش رفت و در كنار دژها و استحكاماتی كه برای سپاهیان خود ساخت‌، معبدهایی هم برای میترا در نظر گرفت‌، كه مانده‌هایی از یكی از این معبدها هنوز هم بر جای است‌.

لژیون‌های رومی در پی متصرفات جدید، به هر جا كه گام می‌نهادند، معبدی هم برای میترا می‌ساختند. در رومانی‌، در بلغارستان‌، در یوگوسلاوی‌، در آلمان‌، در اتریش‌، در انگلستان‌، در فرانسه‌، در اسپانیا و شمال آفریقا، معبدهایی برای میترای ایرانی ساخته شد.

 

راز دلبستگی مردم آن سامان به خدایی اینچنین بیگانه‌، یكی دیگر از مساله‌های بلاتكلیف تاریخ است‌. باید دید كه روان‌شناسی تاریخ چه پاسخی خواهد یافت‌. چرا كومودوس (180-192 میلادی‌)، امپراتور روم‌، به میترا می‌گرود؟ در 3 معبدی كه ماكسیمیانوس (286-305 میلادی‌)، امپراتور روم‌، در دالماسی‌، شمال غربی یوگوسلاوی ساخت و در معبدهای دیگری كه در شمال آفریقا بنا كرد، چه آیین‌هایی برگزار می‌شده‌اند. جامعۀ امپراتوری بزرگ روم چه برداشتی از میترا داشت‌، كه در سال 307 میلادی دیوكلسین‌، امپراتور روم‌، میترا، خورشید شكست‌ناپذیر را یاور و نگهبان‌ِ ماندگاری‌ِ روم خواند و برای میترایی اینچنین پر اعتبار، معبدی در كارنونتوم‌، در نزدیك وین ساخت‌؟ آیا رومیان در سرزمین سرسبز خود می‌دانستند كه میترا مسافری غریب از سرزمین كوهستان‌های خشك‌، نمكزارهای گسترده و بیابان‌های برهوت‌ِ شن‌های روان است‌؟

 

میترا هم شكل دهندۀ مقوله‌ای است كه در داستان مدنیت اروپایی جایی ویژۀ خود را دارد. برای ایرانیان و برخی از ملت‌های منطقه‌، به ویژه برای روس‌ها، هنوز هم جشن شب یلدا، جشنی كاملاً زنده است و همۀ مسیحیان جهان این جشن را با نام جشن تولد مسیح برگزار می‌كنند! داستان چیست‌؟ امروز با احتیاط چنین می‌پنداریم‌، كه شب یلدا شب تولد میترای گمشده با «پیرامون‌» روز تولد مسیح همزمان است‌!

اروپاییان همان گونه كه به روی خود نمی‌آورند كه مسیح سیه‌چرده‌ای سامی‌، با دماغی عقابی بوده است و به ظن قوی در تمام بدن او یك نخ موی طلایی وجود نداشته است‌، موضوع تولد همزمان میترا و مسیح را هم تنها در محفل‌های كوچك علمی مطرح می‌كننند.

 

 دنباله دارد

 



--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir