5. 2:
نقش دین و بینش ایرانی در جهان
هنگامی كه میخواهیم از تاثیر فرهنگ و مدنیت ایران بر جهان سخن برانیم، ریشهها را میتوانیم در هزارتوی تاریخ ایران باستان بجوییم. پیشتر دربارۀ نقش كورش بزرگ در گشودن دروازههای گهوارۀ تمدن یا بینالنهرین، آسیای مقدم و آسیای صغیر كه به اروپا راه مییافت نوشتیم. اینك به فصل تعیین كنندۀ دیگری از تاریخ میپردازیم كه در دورۀ ساسانیان و به ویژه انوشیروان قرار دارد و سلسلهجنبان نهضت علمی و فرهنگی جهان اسلام و رنسانس اروپا است.
بدون تردید نقش آیین زرتشت و بینش ایرانی، با همۀ دگرگونیهایی كه به خود راه دیده است، در تحول مدنی و فرهنگی دورۀ ساسانی بسیار بارز است. چنین پیداست كه نگرانیها و گفتوگوهای جامعۀ زرتشتی در زمان ساسانیان، نخست جنبش مزدك و نهضت مانی را پدید آوردهاند و سپس به رستاخیز خسروانی انجامیدهاند.
به این ترتیب پردازندگان به تاریخ پیدایش و تحول مدنیتهای جهانی، بینیاز از بررسی ژرف آیین زرتشت نیستند. بدون تردید، این نخستین دین یكتاپرست جهان تاثیر فوقالعادهای بر جهان پیرامون خود گذاشته است و میتواند در مقایسۀ باورها و آیینهای دیگر دینهای جهان بسیار سودمند باشد.
در حقیقت با زرتشت برای نخستین بار توجه به جهانی دیگر، به مفهوم امروزی، پدید آمد و این توجه با تكیه بر نگرش آیین زرتشت متحول شد. زرتشت یكی از مهرههای كلیدی مدنیت جهان باستان و برداشت از جهان متافیزیك است و از این روی به سیر جهانبینی انسان باستانی در دورۀ تاریخی نمیتوان بدون آشنایی با باورها و برداشتهای زرتشت از جهان پیرامون و به تعبیری جهان مینوی پرداخت. این باورها و برداشتها، با ارزشهای همراه خود، به نظام حاكم بر جامعه شكل داده و به آن هویتی همراه تدبیر بخشیدهاند. بیشك سرنوشت جهان، بدون هویتِ با تدبیر و پیراموننگری و فرانگری، خیلی پیشتر از سدۀ بیستم به نیهیلیزم میانجامید و جهان بیدانش باستانی بدون این هویت گرفتار لگامگسیختگیهایی پرعقوبت میشد، كه امروز ما حتی از تصور آن عاجزیم.
برای نمونه، بدون یكتاپرستی آیین زرتشت برخورد ایرانیان یا یهودیان آن برخوردی نمیبود، كه در كتاب مقدس با آن روبهرو هستیم. ایرانیان با كورش خود تحقیقاً قوم یهود را رهایی بخشیدند و آنان را از زوال احتمالی نجات دادند و بازگشت آنان را از اسارت به اورشلیم ممكن كردند. در نتیجه، فراگیرترین و ژرفترین تاثیر كیش زرتشتی بر دین موسی وارد آمد. از آن میان باور به روز رستاخیز، كه نخستین بار عاموس، پیامبر سدۀ هشتم پیش از میلاد، مطرح كرد.
نقش افسانهای حضور سه پادشاه یا شاهزاده و یا مغ به هنگام تولد مسیح و حتی مرتبط كردن آن با پیشگویی زرتشت نیز، حكایت از نقش آیین زرتشت در پیدایش مسیحیت دارد. اهمیت نقش سلمان فارسی در اسلام را هم نباید فراموش كرد.
دیگر امروز جداكردنِ آیین زرتشت از بدنه و استخوانبندی باورها و برداشتهای مردمان هزارههای باستانی در آسیای مقدم و صغیر و یونان، امری ناشدنی است. در پی ارتباط غیر مستقیم تفكر دینی ایرانیان با دینهای بزرگ جهان، با جنگهای ایران و یونان و ایران و روم نیز گوهر دین ایرانیان به غرب باستان رخنه كرد و در شكلگیری برخی از بینشهای اخلاقی، فلسفی و عرفانی مردم آن سامان موثر افتاد.
یكی دیگر از نقشهای آیین زرتشت را باید در اثری جست كه این آیین بر فیلسوفان یونانی و در روند فلسفی یونان گذاشته است. فلسفهای كه تا پایان قرن بیستم، بُنمایۀ همۀ فیلسوفان جهان قرار داشته است. بر سر تاثیر زرتشت بر فیثاغورثیان بحثهای مفصلی شده است. این بحثها هر قدر هم كه ضد و نقیض باشند، سرانجام حكایت از نقش زرتشت در فلسفه یونان و فیثاغورثیان میكنند. همین اعتبار زرتشت بود كه در دوره هلنیستی سبب پیدایش انبوهی از ت ئ'لیفهای جعلی به نام زرتشت شد.
شاید یكی از علل مهم رخنۀ جهانبینی زرتشت به غرب، در كنار سادگی و بداهت بیان او، فلسفهای بود كه این جهانبینی در خود نهفته داشت. این فلسفۀ پنهان میتوانست یونانیان شیفتۀ فلسفه را مسحور كند. از همین روی جهانبینی زرتشت، یكی از آبشخورهای زلال فلسفۀ افلاتون، این استومندترین یل فلسفۀ جهان است. گمان میرود كه افلاتون در جهان مُثلی خود، با گرفتن ایده از جهان فروهری زرتشت به ساختمان فلسفۀ خود پرداخته است. مثل اینكه هرودت باشد، كه چند دهه پیش از او گفته بوده است، كه «آسمان ایران پر از فرشته است». و در مینوی خرد میخوانیم: «و اختران بیشمار و بیحساب دیگری كه آشكار اند، فروهر موجودات گیتی نامیده شدهاند. چه همۀ آفریدگان اورمزد آفریدگار كه در گیتی آفریده شدهاند، چه آنهایی كه زاینده اند و چه آنهایی كه روینده اند، هر تنی را متناسب با گوهرش فروهری پیدا (مُعین) است».
و شاید بیپایه نباشد، كه دارمستتر دانشمند فرانسوی میكوشد، تا گاتهای زرتشت را برگرفته از افلاتون بداند، در حالی كه از بیشتر نشانههای موجود و به ویژه قدیم بودن زرتشت چنین بر میآید، كه در اینجا عكس قضیه صادق است.
علاوه بر جهان فروهری زرتشت، تامل او در ساختمان افلاك نیز با روحیۀ یونانیان سازگاری داشت. در یسنا 44 با پرسش خود از اهورمزدا، ضمن نشان دادن شگفت زدگی خود در برابر آفرینش، برداشت خود از اهورمزدا را اعلان میكند:
]اگر تو نه، پس[ كیست كه به خورشید و ستارگان راه ]گردش و چرخش[ بخشیده است؟ به نیروی چه كسی ماه بالا میآید و دوباره میكاهد؟ چه كسی زمین را نگه داشته و مانع فرو افتادن سپهر شده است؟ كیست كه آب و گیاه را آفریده است و به باد و ابر تندی و تیزی داده است؟ آفریدگار منش نیك كیست؟ ]اگر تو نه، پس[ كدام استاد روشنایی و تاریكی و خواب و بیداری را آفریده است؟ چه كسی بامداد و نیمروز و شب را به وجود آورده است تا فرزانگان را عهد و پیمان در یاد بماند؟
این بخش از یسنا 44 به راستی شگفت انگیز است. آیا زرتشت آگاه به گردش و چرخش ستارگان بوده ویا به امكان وجود چنین گردش و چرخشی میاندیشیده است؟ آیا اینكه او میپرسد: «چه كسی زمین را نگه داشته و مانع فروافتادن سپهر شده است»، بدان معنی نیست كه زرتشت و زمان او با كروی بودن اختران و اباختران آشنا بودهاند؟ در فروردین یشت، كه یكی از كهنترین یشتها است، میخوانیم، به یاری فروهرهاست كه خورشید و ماه و ستارگان راه میپیمایند ]میچرخند[. متاسفانه با رخنۀ مسیحیت به اروپا حركت جهانبینی زرتشت متوقف ماند و اروپا به نام دین به كام جهل و نادانی بیكرانهای افتاد كه شاخص قرون وسطای سیاه است. محكومیت گالیله در سال 1642 به دستور شخص پاپ به گناه اعتقاد او بر كروی بودن جهان یكی از دستاوردهای این نادانی بیكران است.
به این ترتیب با یكی دیگر از كفههای ترازوی هزار كفه آشنا شدیم. این كفه كفههای دیگری را نیز در طیف خود دارد، كه بیتوجهی به آنها به دشواری هر نوعی از گفتوگوی مدنی میانجامد.
دنباله دارد
--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir