خبری از پیرامون خودم


این هفته منتشر شد



مارمولک‌ها هم غصه می‌خورند


(رمان)


نشر اختران


تهران، 1387


204 صفحه




سرنوشت دختركان خردسال شاهان و امیران ایرانی همیشه داستان غم‌انگیزی بوده است‌.


جالب است كه همیشه فرمانروایان و امیران و سرداران در بیت و سرای خود شماری دختر و خواهر برای مصالحه و رفع رجوع داشته‌اند. از هنگامی كه به عنوان مورخ با تاریخ ایران سر و كار دارم‌، همواره این پرسش برایم مطرح بوده است كه آیا این هنجار ناشی از پیوندهای سست خانوادگی در سرای فرمانروایان و بزرگان بوده است‌، یا حاصل میزان اعتبار حضور زن در خانواده‌؟ لابد كه هردو عامل در كنار هم نقش داشته‌اند. و لابد كه نقش عامل دوم تعیین‌كننده‌تر بوده است‌!.. گاهی با خودم فكر كرده‌ام كه لابد شاهان و امیران و بلندپایگان‌، جویندگانی برای شناسایی و یافتن دخترهای بزرگان سر راه داشته‌اند. و لابد كه بزرگان سر راه نیز همیشه از سر احتیاط آماده پذیرایی بوده‌اند. در این میان ظاهرا تنها چیزی كه هرگز مطرح نبوده است و یا هرگز خبری از آن به دست ما نرسیده است‌، سرنوشت این دختركان اغلب خردسال است‌. گویی هم دختر و هم پدر و مادرش‌، مانند تاریخ‌، به این قساوت عادت كرده بوده‌اند...


اشاره‌ای به یكی از این دختركان را در تاریخ بیهقی جانمایۀ این داستان قرار داده‌ام‌...




--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir