حاشیه ای بر تاریخ

حاشیه‌ای بر تاریخ

فتح‌نامۀ الموت

 

آهنگ آن را داشتم كه فتح‌نامۀ 28 صفحه‌ای الموت را  (3/114-142)، كه عطاملك جوینی منشی شیفته و باوفای دربار مغول‌، آن را با شوق و كیفی وصف‌ناپذیر نوشته است‌، در این‌جا بیاورم‌. اما هربار كه این فتح‌نامه را خواندم‌، بیشتر شگفت‌زده شدم از لذتی كه عطاملك جوینی از پیروزی سپاه مغول و كشتار مردم الموت و پنجاه قلعۀ پیرامون به فرمان «پادشاه خجسته‌فر و شاه دادگستر» هلاکوخان برده است‌. پس با خودداری از آوردن فتح‌نامۀ ملال‌انگیز، تنها به چند اشاره بسنده می‌كنم‌. جوینی‌، مورخ بزرگ و بلندآوازۀ ما روی‌هم‌رفته حضور سپاه مغول را در ایران موهبتی بزرگ و الهی می‌داند و شادمان است از این‌كه «همای چتر فلك‌سرای پادشاه جهانگشای هلاكو سایۀ همایون برین دیار انداخته است‌». شادمان است كه «پادشاه مبارك‌قدم و رای و شهنشاه مؤید به تایید خدای در جنبش آمد با لشكری آراسته‌».

مورخ بزرگ ما خود می‌نویسد: «كمینۀ بندۀ دولت روزافزون‌، عطاملك بن محمد الجوینی المستوفی می‌خواهد كه این بشارت به دور و نزدیك اقالیم عالم رساند و ندایی كه زبان ایمان به جان مؤمنان موحد رسانیدست دردهد». و مورخ بزرگ ما در این فتح‌نامه می‌نویسد: «حقیقت سرّ الهی در خروج چنگیزخان روشن شد و مصلحت انتقال ملك و شاهی پادشاه گیتی منكوقاآن مبین‌. مفاتیح ممالك عالم بدین فتح نامدار در دست قدرت آماده آمد و مغالیق بلاد اقالیم كه هنوز از روی كژبینی از روزگار در چشمداشتی بودند، گشاده شد... بدین بشارت برید صبا در وزیدن آمده و طیور هوا در پریدن و اولیا ارواح انبیا را تهنیت می‌گویند و زندگان مردگان را مژدگان می‌فرستند»! 

شكی نیست كه بدون تاریخ جهانگشای جوینی آگاهی ما از تاریخ مغول‌ها در ایران بسیار ناچیز می‌شد. اما ناگفته پیداست كه نیاز ما به جوینی نمی‌تواند از بار سنگین سرسپردگی بی‌نهایت او به چنگبزیان‌، كه گاهی به شیفتگی مطلق می‌ماند، چیزی بكاهد. اشارۀ به این چند نظر جوینی در فتح‌نامۀ الموت به قلم او تنها از این روی است كه خوانندۀ غیرحرفه‌ای آشنایی بهتری با پدیدآورندگان تاریخ میهن خود پیدا كنند. متاسفانه من در بیشتر از چهل سالی كه در میان منابع تاریخ می‌گردم‌، با نقدی دربارۀ شیوۀ نگاه مورخان ایرانی روبه‌رو نشده‌ام‌. اما تا بخواهم به اعتراض‌هایی برمی‌خورم دربارۀ مورخان بیگانه‌! در فرهنگ معین‌، بدون اشارۀ به سرسپردگی عطاملك به چنگیزیان‌، به اطلاعات كم‌نظیر تاریخ جوینی اشاره می‌شود. عطاملك به خاطر همین شیفتگی و سرسپردگی بی‌چون و چرا بود كه دو بار حكومت بغدار و عراق را یافت‌.

مسئلۀ قابل تامل و طرح این است كه بیشترین دلیل شیفتگی عطاملك به چنگیزیان‌، كم‌مقدار بودن آزادی و كرامت مردم عامی در روزگاران گذشته بوده است‌. و هنوز این عادت در روزگار او وجود نداشته است كه دست كم به فرمانروایان خونریز و بی‌رحم را بی‌مهر باشیم‌. متاسفانه امروز نیز در بزرگداشت‌هایی كه برای به اصطلاح بزرگانی چون عطاملك جوینی برگزار می‌شود، شاهد بوده‌ام كه نمی‌توان دهان به انتقاد گشود و یا اقلا به برخی از ضعف‌ها اشاره كرد.

و دیگر مسئلۀ قابل تامل این است كه در پرداختن به تاریخ نباید فقط چشم به كردارهای فرمانروایان بدوزیم‌. به نظر من نگاه جوینی به مسائل تاریخی نیز بخشی از تاریخ است‌. هنگامی جوینی از عدل شاهان مغول سخن می‌گوید، بی تردید مجوزی نانوشته در اختیار دارد كه مردم در مقایسۀ با فرمانروایان و امیران «عددی‌» نیستند. مردم باید موظف باشند به ستودن شاهان حتی جبار و سفاك و باید بدانند كه هركدام از روز زاده‌شدنشان حكم اعدام خود را بر پیشانی خود نوشته دارند و به این ترتیب باید كه هرروزی را كه زنده می‌مانند، موهبتی الهی بدانند و حاصل بخشندگی فرمانروای خود.

در این میان می‌دانیم كه این برداشت با شتابی بسیار اندك دستخوش تحول شده است و اینك یكی دو قرن است كه سخن از كرامت و آزادی انسان به میان آمده است‌. و در این تحول نقش قلم‌به‌دستان بسیار بوده است‌. یعنی تحقق عدالت و انصاف و آزادی مدیون ارباب قلم است‌. و همین انتظار است كه بار تبار قلم‌به‌دستان را بیش از دیگران می‌كند. چنین است كه من ذره‌ای از انصافی را كه باید جنین نوزادی به نام كرامت انسانی باشد در نوشتۀ جوینی نمی‌بینم‌. متاسفانه همان‌گونه كه پیش‌تر نیز اشاره كرده‌ام‌، رشیدالدین فضل‌الله هم كه تكیه‌ای بسیار بر تاریخ جهانگشای جوینی دارد، در زمینۀ سرسپردگی تفاوتی با جوینی ندارد... 


--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir