دیوارنوست

قتل عام!

 

سی ثانیه سیر

فکرنکردنم هوس است!

فکرنکردن به پرواز شاخه به شاخۀ گنجشک

به تنهایی دور کهکشان

به آلبالوی نوبر

و درخت سنجد

و عطر بادام زمینی

و آن یکی درخت خرمالو

 

سرانجام

سی ثانیه سیر

فکرنخواهم کرد

به کوچه‌ها

به پنجره‌هایی که از دستشان داده‌ام

و خاطره‌های محبوس در حضور غریبه‌ها

 

سی ثانیه غافل خواهم ماند

از رسم مرسوم بودن

از آیین نگاه

از اندوه منتظر

از مغز خستۀ همسایه

 

فکرنخواهم کرد

به فریاد ترس آبشار

به کسالت جاده‌ای متروک

به شمشیر چنگیزخان

به عشق لیلی

و مجنون دیوانه

 

سی ثانیه نفسی آرام خواهم کشید

جلوی رخنۀ چهارراه را خواهم گرفت

قبول خواهم کرد که ساعت خوابیده است

و گور خاطره‌ها قتل عام شده‌است

آن‌گاه با دست معطلم

سی ثانیه سیر

هوا را نوازش خواهم کرد

و پیش از بیدارشدن دنیا

رهسپار خواهم شد!

 

2 خرداد 88

 

حرف عتیق!

 

نگاهت را دو غرفه که بیش نیست

زیبایی چرا سرگردان است؟

حتما گناه از دستی معطل است

یا دستی که هنوز تولدش را جشن نگرفته است!

 

شاید هم گناه از چشم‌انداز است

در محلۀ پرملال ما

احوال زیبایی‌ و شکوه که چنین است

با نگاه‌های سوخته

و گوش‌های بن‌بست

و زبان‌های الکن

و خار مغیلان کعبه‌ها

 

تو که می‌دانی باد شرطه افسانه است

تازه جرعه‌نسیمی هم که باشد

اغلب همسفر پایان حوصله است

با شکوه سرگردان

در دو غرفۀ معطل

 

می‌دانم که زنجیر هیاهو

پاهای نگاهت را بسته است

و حوصله سکته کرده است

در حصاری خسته

می‌دانم که تنها دلخوشی باران است

گاهی هم توفان

رسم محلۀ ما که چنین است

 

امان از این چشم‌انداز محلۀ ما

که غوته‌ور در جادوی گناه است

با چاوشان مست خواب

در ولایت شما چه؟

 

بیا وقتی که سنگ از آسمان می‌بارد

فکر کنیم که باران رحمت است

حرف زور حرفی عتیق است

در محلۀ ما

در محلۀ شما چه؟

 

1 خرداد 88


--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir