نظرخواهی (3)
و اما چرا شکل مقطع را برای نثر دیوارنوشتهایم گزیدهام؟
پاسخ از دید من ساده است: امروز، جز شاید برای مغازله و معاشقه، نایاباند چشماندازهایی که بیهقی و سعدی و آن یکی شکرسخن، از بام تا شام و در خرابات و مجالس انس رودرروی خود داشتهاند. حتی روزگار فروغ فرخزاد و سهراب سپهری هم دارد با شتابی حیرتانگیز رنگ میبازد. حق داری افسوس بخوری، اما خوب یا بد محکوم به تمکین هستی... و اگر آهنگ نمایاندن پارهای از پردۀ هزارتکۀ دلت را داری، ناگزیر از صرف نظر کردن از سجاف، یراق، شرابه و ملیلهدوزی هستی!.. توفان میگوید و در و دیوار و کوچه و خیابان میشنوند و تو اغلب غریبهای!.. و صنعت تغزل در قصیده ملالآور است...
زندگی امروز مقطع است و گاهی نه هر نفسی ممد حیات است و نه هر بازدمی مفرح ذات!.. برگ پاییزی دلت هم، با همۀ شنگی حیرتآورش، دوامی ناچیز برای در معرض قرارگرفتن دارد... پس باید بگویی: آخ و بگذری و کلید باغ را نطلبی که شاید فردایت به کار آید!...
پس در راه کوتاه دلم تا زبانم و یا انگشتانم، تا میتوانم خراطی میکنم و با هرچه کوچکتر کردن پارههای دلم، تماشایی آسان را فراهم میآورم...
--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir