دیوارنوشت

بی‌وفایی!

 

همیشه همراه برف می‌باریدم

و همراه باران

همیشه به همراه سیلی غیرمترقبه می‌خروشیدم

همیشه می‌وزیدم با باد

و به استقبال توفان می‌رفتم

سبزه می‌شدم همیشه به هنگام بهار

اما هرگز نتوانستم اجاقی باشم

برای دیوارهای سرد خانه‌ای

 

حالا به تنهایی می‌بارم

خروشی که ندارم بماند

دستم هم صدایی ندارد

 

می‌خواهم بروم به کوهستان

برای یافتن سرچشمۀ سیل ابریشم

و تمرین دوبارۀ همراهی

پایم بی‌وفایی می‌کند

 

24 تیر 88


--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir