مثنوی ققنوس!
نفیر چرا؟
نیستانهای خسته را باید درو کرد
و نمک پاشید بر آنها
تا بخشکدند از بیخ و بن
زن و مرد را
غرشی باید
و یا آوازی چون ققنوس
نفیر چرا؟
دیری نخواهد پایید
که سروهای آزاد
با اندامی سربلند و رعنا
توفان را آرام خواهند کرد
و نیلبک چوپانان
با طنین دف
بر توفان چیره خواهند شد
و عشق از نو جوانه خواهد زد
و نفیر روایتی خواهد بود از تاریخ
تا از یاد نبریم رنج نیاکانمان را
و فراموش نکنیم ققنوس را
26 مرداد 88
ما جمعهها هم به مکتب خواهیم رفت!
به دوستانت هم بگو پسرم
داریم میآموزیم از پرستو پرواز را
از آبشار کوبیدن سر بر سنگ را
از باران راه طولانی پیوستن را
صبر را از شفیرهای محبوس
حوصله را از خاطرات نسیم
و آواز را از گنجشکهای درختان زبانگنجشک
ما سرانجام جمعهها هم به مکتب خواهیم رفت
برای چشیدن طعم زمزمۀ محبت
و مرغ سحر هم فرصتی خواهد یافت برای چشم برهمنهادن
24مرداد 88
--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir