(به یاد 4 فروردین 53)
کویر نعره میکشد در دلم
گوش خودش بدهکار نیست
چرا برای گوش من بهانه میگیرد؟
عباث میگفت چجام و قناتش رفتهاند
تپههای شیطان اما هنوز دلنگانند از آسمان
عباث میگوید شش خانهای که چجام داشت
در تصرف مارمولکهای غمگیناند
و هیچ کودکی خندهاش را خیس نمیکند در مظهر قنات
عباث میگفت در آغلهای دمباریک هم
هیچ بزغالهای سراغ بوی مادرش را از نسیم نمیگیرد
عباث میگوید در بندر ترود
دیگر هیچ شتر خستهای لنگر نمیاندازد
عباث میگفت پلاستیک و آهن
آبروی گلهای انار جندق را بردهاند
کویر من در حصار بیابانهای لطیف
الیاف محبت میبخشید
اگر عباث دروغ نمیگوید
پس این دورویی از کجا سردرآورد در کویر؟
امروز کویر نعره میکشد در دلم
و مرا میخواند
اسبم را باید زین کنم
اگر باد افسار را از دستم نرباید
باری دیگر
برای سلامی دیگر
به خدمتش خواهم شتافت
تا دیدار به قیامت نماند
شاید هم در چجام اشکی بیفشانم
بر مظهر خشک قنات
4 فروردین 88
--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir