پی نوشت

ضیافت!

 

اسبم را که زین کنم

در دستی افسار

و  در دستی دیگر سیبی سرخ

با شاخه‌ای زیتون

در بیابان‌های پرکوچه و خندق خواهم تاخت

و همین که عروسم را ببینم

مانند جوانان آن روزگاران

سیب را همراه کبوتری به سوی ساحل سرش پرواز خواهم داد

 

کودکان به دنبال سیب خواند دوید

و من به سوی ساحل عروسم خواهم تاخت

تا پهلو بگیرم در این کنار

همراه شیهۀ اسب کهرم

 

اگری عمری دیگرم مانده باشد

ضیافت بزرگی در راه است

میهمانان را خبر کنید!

 

2 تیرماه 89


--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir