حاشيهاي در حاشية تاريخ:
گزارش ميرخواند (8/4151) درباره كشتارها و چپاولهاي سپاه مغول در زمان ايلخاني تگودار احمد تاملبرانگيز است: «هر ولايت كه ممر ايشان واقع ميشد آتش نهب و تاراج در آن ميزدند و خلايق را در معرض شكنجه و تعذيب ميآوردند. به تخصيص در دامغان... و هرآنچه از نوبت اول بازپس مانده بود بربودند. بيچارگان آن ديار بر درگاه پادشاه استغاثه و تظلم نمودند و سلطان رجوع آن مصلحت به صاحبديوان نمود. خدمتش به عرض رسانيد كه لشكر را در چنين حال از امثال اين حركت منع نتوان كرد كه دلشكسته شوند»! جالب است كه دل صاحبديوان حتي به فرمان ايلخان بارنمي دهد كه لشكر با دست كشيدن از كشتار و چپاول دست بردارند. لابد كه دلنشيني كشتار مردم و آواره كردن آنها از خانه و كاشانه براي صاحبديوان دلچسب بوده است. آيا بايد در تكريم بزرگان تاريخمان تجديد نظر كنيم؟
دربارة غارتهاي سپاه ايلخان نيز نگاه كنيد: رشيدالدين فضلالله، جامع...، 2/1158=1139. صاحبديوان از خاندان جويني بود و ايراني! نظر او دربارة چپاول و آزاري كه از سوي مغولها بر ايرانيان تحميل ميشد تاملبرانگيز است. نگاه صاحبديوان ايراني بر ستمي كه بر ايرانيان وارد ميشد ميتواند از گلة ايرانيان روزگار ما از مغولها بكاهد!
در اينجا گزارش شگفتانگيز ديگري داريم از رشيدالدين فضلالله (2/1137) كه مغاير با باورهاي مغول است: «ارغون چون به بسطام رسيد به زيارت سلطانالعارفين ابويزيد قدسالله روحه العزيزه مبادرت نمود و از سر نياز به وي توسل جسته از خداي تعالي ظفر و نصرت خواست و احمد به شيخ بابي و اتباع او التجا كرده بود و از ايشان استمداد مينمود. و عاقبةالامر اثر قربت هريك به حضرت حق تعالي ظاهر گشت. شود بيگمان كار آنكس تباهكه از بابي مرده جويد پناه
ولي كار آنكس بود بر مزيدكه او را مدد باشد از بايزيد»
با وجود روايتهاي فراوان دربارة كرامات بايزيد، اگر اين گزارش درست بوده باشد، بايد كه آوازه و نقش بايزيد بسطامي، حدود چهار سده پس از درگذشت او، فراتر از باورهاي مذهبي بوده باشد. آوازهاي كه ارغون مغول را وادار به توسل جستن به عارفي مسلمان كرده است. رويارويي ارغون با آرامگاه بايزيد و باور شخصي چون رشيدالدين فضلالله به توجه اين عارف بزرگ به ارغون نيز تاملبرانگيز است. پيداست كه اين مورخ ميدانسته است كه بايزيد به خاطر تندرويهاي عارفانهاش هفت بار نفي بلد شده بوده است. دريغ كه رشيدالدين توضيح بيشتر به نظر من يافتن اشارههايي از اين دست كمك بيشتري به تاريخ ايران ميكند، تا پرداختن به جزئيات جنگهاي دو شاهزادة مغول در ايران. اين اشارهها اگر هم با حقيقت فاصله داشته باشند ميتوانند چشماندازي از باورهاي زمان و گفت و گوهاي محفلهاي اجتماعي را--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir