یادت باشد!
دماوند را که نمیتوانی از من بگیری
یا سهند و سبلان را
و آن یکی اشترانکوه را
با آبشارهای عسلش
تازه زایندهرود را هم در کنار دارم
و خیابان سقاباشی را
و کوچۀ دلبخواه را
یوزپلنگهایش را پارک توران به من سپرده است
و ناز کوه ابر
یا سرو ابرکوه
و فخر آن یکی گنبد قابوس را
خریدار منم در این کهنهبازار
کوچۀ زغالیهای تجریش را هم که پیشخرید کردهام از دیرباز
که خواهمش سپرد به پسرم!
از چهار سلفچگان که نگو!
و گلوبندک که گردنآویز بخشی از تاریخ است
آنطرف کاخ گلستان
و اینطرف باغ شاه
با بوی باروت و خرمالو
سفیدرود را از تارک دماوند میبینم
در آغوش گیلان
با عطر چای و شالیزار
لب بر لب دریای مازندران
وزاگرس را انباشته از هزار تاریخ و فسانه
سرازیر به سوی نخلستان
یادت باشد این همه یاد
نگو بادا باد!
31 شهریور 89
--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir