سنجاقکی در ناکجا!
چه دور بود دنیا
سالها دویدم رقصان
و افتان و خیزان
در میان نشانهها
و پری قصهها
سواد این دهکدۀ جهانی پیدا نشد!
شنیدم دنیا دو روز است
لابد امیدی به دیدنش نیست
با چشمهای بسته زاده شدم روز اول
و روز دوم هم بسته خواهند بود چشمهایم!
شاید هم دو روز دنیا را بیخبر پشت سر گذاشتهام
و دنیا نزدیکتر از هستی بوده است
با تکدرختهای غروبهای بیابان
و خاطرههای افسرده
و دیوارهای بی حنجره و بیچراغ
شاید هم من هنوز زاده نشدهام
و در راه نخستین گریهام هستم
در صبحزودی بارانی
هرچه هست فکر میکنم که دنیا خیلی دور است
مثل سنجاقکی تنها
در حوالی برکهای در ناکجا!
8 مهر 89
--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir