لبهای ترکخورده!
در میان هزاران خاطرۀ دور و نزدیک
در ازدحام کوچههای قلبم
و زندانبانهای خسته و بیخواب
آکنده از سکوتی پرهیاهوست
رفت و آمد خاطرههای زخمی
سلامهایم بی پاسخ میمانند
و لبخندهایم ترک برمیدارند
زخمها آهنگ التیام ندارند
نه مرهم به کار میآید نه فراموشی
نه چراغان و نه کهکشان
و نه سیلاب خون در رگها
برج و باروی دلم را تصرف کردهاند
تصویر خاطرههای زخمی
و جایی نگذاشتهاند برای خاطرههای شیرین
مرهمیان محرم را خبر کنید!
11 ابان 89
--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir