پنجره!
پنجره امروز ضامن آسمان شد
و تاخیر یار دبستانیم
پنجره پیچک نگاهش را به درختان
و بامها
و همگنان خود بخشیده بود
رفاقت غریبی بود امروز میان پنجرهها
و شاخهها
پنجره ها غصۀ شاخههای یخزده را میخوردند
شاخهها هم نگران پنجرههای بسته بودند
و زندانیهای پشت سر آنها
خندهام گرفت که پنجره امروز
بیگفت و گو ضامن آسمان شد
و یار دبستانیم
5 بهمن 89
--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir