سیمرغ!
در کودکی در پای قافلانکوه
برایم از سیمرغ گفتند
گفتند پرش را که بسوزانی حی و حاضر خواهد شد
اما نگفتند نه هر پری پر سیمرغ است
هر پری را که یافتم از سیمرغش پنداشتم
از عالم کودکی تا به امروز
تا از بال و پرم استخوانی بیش نماند
تازه امروز فکر کردم به کشیدن نقشی از سیمرغ
با تیشهای از فرهاد در چنگال
فقط باید پیدا کنم جعبۀ مدادرنگیهایم را
و مدارا کنم با رنگهای باخته
15 بهمن 89
--
پرویز رجبی
parviz.rajabi@gmail.com
parvizrajabi.blogspot.com
parvizrajabi.ir