پاسخ بانوی فرهیخته و نازنین به نقد آقای بهرام ساسانی
با سلام،
نقدی که بر نوشته های دکتر پرویز رجبی نوشته بودید و همچنین پاسخ ایشان به شما را خواندم. من هم مانند شما به نوشته های ایشان علاقه مندم، اما درست به عکس شما «بی طرفانه» نوشتن را در نوشته های ایشان ارج می نهم.
علاقه و توجه شما به ایران را می ستایم و خوشحالم که جوانی ایرانی چنین راهی را می سپارد، می خواند و می نویسد، شک می کند و می پرسد، نقد می کند و پاسخ می گیرد، پالایش می شود و طی مسیر می کند. بنابراین انتقادی به راهتان ندارم و مطمئن هستم که جوان پویایی چون شما آمادگی شنیدن انتقادی ساده را دارد. البته اگر بتوان به چند نکته ای که می خواهم اشاره کنم نام نقد داد.
شما خطاب به دکتر رجبی نوشته اید: «شما همه جا با افتخار اعلام می کنید که بی طرف و بدون جانب داری می نویسید و من می گویم این منش را برای یک ایرانی، آن هم در این وضعیت درست نمی دانم. یعنی دقیقا باور دارم که پژوهشگر ایرانی باید با طرفداری و جانب داری کار کند».
من تصور می کنم که در پاراگراف بالا «بی طرف بودن» یا «بی تفاوت بودن» اشتباه گرفته شده است.
همچنین در ادامه نوشته اید:
«یعنی به عنوان یک ناسیونالیست قلم به دست گیرد. همچنان که بزرگ قلم به دست ما فردوسی هرگز بی طرف نبود و بدون جانب داری کار نکرد. بلکه همیشه و همه جا طرف ایران بود و جانب ایرانیان را گرفت».
متاسفانه آشنایی من با شاهنامه بسیار مختصر است. اما در همان حدی که خوانده ام و دریافته ام، فردوسی را همواره ستایشگر خرد و راستی و جوانمردی و خواستار و آرزومند دیدن اعتلای ایرانی آزاد و آباد شناخته ام که این آزادی و آبادی را در گرو رفتار خردمندانۀ خاص و عام می بیند.
چنان که می بینیم که فردوسی «پیران ویسۀ» تورانی را برای خردمند بودنش می ستاید و «کیکاووس» شاه ایرانی را به دلیل نا بخردیش سرزنش می کند.
تو دانی که کاووس را مغز نیست به تیزی سخن گفتنش نغز نیست
.......
چرا دارم از خشم کاووس باک؟ چه کاووس پیشم چه یک مشت خاک
فردوسی نابخردی های رستم، زادۀ فردوسی، قهرمان برجستۀ شاهنامه، پهلوان ایرانی را در هفت خوان، یک به یک بازگو می کند و این نابخردی را ناشی از جوانی و ناآزمودگی او می داند.
هفت خوان رستم را می پالاید و می پزد. و همین گفته های فردوسی است که امید رشد و نمو و بالندگی به آدمی می دهد.
و همچنین نوشته اید:
«آن چه فردوسی را از هرودت برتر جلوه خواهد داد و به امید خدا پژوهشگران معاصر ایرانی را از برخی قلم بدستان بیگانه برتر جلوه خواهد داد، سه پایه خواهد بود. پرهیز از دروغ، رعایت انصاف و منطقی و علمی نگاشتن».
خوشبختانه مجموعۀ این سه صفت برابر است با «بی طرف و بدون جانب داری» قضاوت کردن و نوشتن. در ضمن بحث های مفصلی دربارۀ نابجایی مقایسۀ فردوسی با هرودت، در نشست های پژوهشی کتابخانۀ گویا انجام پذیرفته است که تکرار آن در این جا امکان پذیر نیست و شما می توانید به فایل های شنیداری آن در بخش فردوسی مراجعه کنید:
http://www.ketabkhaneyegooya.blogspot.com/2005/11/blog-post.html
فکر می کنم که ما در مرحله ای از رشد فرهنگی و اجتماعی هستیم که نویسندگان و مورخانمان ما را دست کم نگیرند و بالغمان بشمارند.
من از این روی نوشته های دکتر رجبی را دوست دارم که تکیه بر خرد و تفکر پایه و مایۀ نوشته های ایشان است.
صحبت ایشان حفظ تعادل در هزاران کفۀ ترازوست. وگرنه برای کم فروشی و گران فروشی همان دو کفه ترازو را بس است.
با احترام
گیتی مهدوی
Labels: از دیگران, پرسش و پاسخ

