دربارۀ داریوش بزرگ
 
دربارۀ داریوش بزرگ

میهمانی دربارۀ داریوش پرسیده است و گزارش او در سنگ نبشتۀ بیستون از ستیزش با شورشیان نخستین سال فرمانروایی خود.

 

نخست باید بگویم که من تفاوت بزرگی می بینم میان حقیقت و واقعیت و در داوری دربارۀ رویدادهای تاریخی بیشتر واقعیت ها را می سنجم تا حقیقت های اُتوپیک را. و اگر دربارۀ نقش حقیقت و واقعیت نظری داشته باشم، در بخشی به نام «حاشیه ای بر تاریخ» (نگاه کنید: دورۀ پنج مجلدی هزاره های گمشده) به آن می پردازم که برپایۀ برداشت های شخصی است و فارغ از چیزی است که منابع نشان می دهند. بنابراین انتظار ندارم که برداشت هایم سبب بروز سوءتفاهم های بی پایه شود. مانند رفتار ناروایی   که پس از برداشت من از شیوۀ نگرش مخالفان سد سیوند شد و حتی ناجوانمردانه شیفتۀ حکومت قاجارها قلمداد شدم و دشمن کورش و داریوش و هوادار آب گیری سد سیوند!

سپس باید بگویم که انتظار ندارم که از من خواسته شود که مختصر شجاعت واقع بینی را در خودم خفه کنم و تسلیم ناآگاهانی بشوم که بیشتر «ویار» دارند تا تمایل به آشنایی های مبتنی بر واقعیت های تاریخی. برای نمونه: شستن آرامگاه کورش در بحثی علمی با اشک چشم!..

ما نیز چاره ای نداریم جز این که سرانجام در شیوۀ نگاهمان به مردان تاریخمان به حقایق احترام بیشتری بگذاریم، تا یافتن المثناهایی برای مردان آرمانیمان.

 

از یک سال پیش در حال تالیف کتابی هستم به نام «فرمایش های شاهان». در این کتاب کوشش می شود همۀ سنگ نگاره ها و نوشته های شاهان بازنگری شوند و پلی زده شود میان حقیقت و واقعیت.

برای نمونه، من در این کتاب از سویی داریوش را، درچارچوب واقعیت ها، بزرگ ترین فرمانروای جهان باستان می بینم و او را می ستایم و از دیگر سوی حقیقت های پنهان و آشکار گفته های او را بررسی می کنم.

این کوشش نه ازیراست که او از گور پیاده شود و تاجی را که نمی دانم چگونه است بر سرم نهد و نه برای آن است که دل مخالفان او را به دست آورم و به لقمه نانی برسم. چون دست کم این شعور را دارم که اگر به فرض محال که چنین برنامه ای را داشته باشم، من یکی، بنا بر سابقه، بیرون از گود هستم. بگذریم از سنم و بیماریم...

 

در سال گذشته دو بخش از این کتاب در مجلۀ گنجیۀ اسناد (شماره های 61 و 62) به چاپ رسیده است. یک بخش عبارت است از ترجمۀ سنگ نبشتۀ بیستون، به نام نخستین سند مکتوب ایرانیان از داریوش، نخستین مورخ ایران. و بخش دیگر نگاهی دارم به حقیقت های پنهان در پشت واقعیت ها. امیدوارم میهمانی که داوری مرا دربارۀ داریوش خواسته   است، در این دو بخش به حقیقت نزدیک تر شود.

 

با فروتنی

پرویز رجبی


Labels: ,